دروغگوئی ( ریا )
دروغگوئی به این دلایل زیر بد است یعنی گناه است:
1- دروغگوئی دیر یا زود رسوا میشود
و فرد دروغگو در میان مردم منفور و غیرقابل اعتماد میشود و همین امر موجب انزوا و کینه شده و این امر نیز منشأ بسیاری از خطاها و گناهان دیگر میشود و نیز دچار افسردگی و امراض عصبی میگردد.
2- فرد دروغگو در بلند مدت دروغ خودش را هم باور میکند
و حافظه اش مختل میشود و خود به دروغی که گفته مبتلا شده و بواسطۀ فراموشی زندگیش پریشان میگردد.
3- کسی که به دروغگوئی عادت کرد اراده و قضاوت و تشخیص او در همۀ امور زندگی فردی مختل میشود
مثلاً بدانجا میرسد که حتی سیری یا گرسنگی خود را تشخیص نمی دهد و همین امر موجب ناراحتی دستگاه گوارش و سائر اعضای داخلی بدن میشود. یعنی اعضا و حواس بدنش به صاحبش دروغ میگوید.
4- دروغگوئی بطور تصاعدی رشد میکند
زیرا هر دروغی که گفته میشود فرد بایستی برای رسوا نشدن آن متوسل به دروغهای دیگری شود و لذا تمام زندگی او غرق دروغ میشود و ذهن او دیوانه و پریشان میگردد و براستی دست چپ و راست خود را هم تشخیص نمی دهد و باورش نسبت بخودش از بین میرود و این بدترین نوع عذاب است.
5- پس هر که به دیگران دروغ بگوید نهایتاً بخودش دروغ گفته است
و خودش گمراه شده و فریب خود را میخورد.
6- آدم دروغگو همواره نگران است
که مبادا دروغش رسوا شود لذا بتدریج دچار بیماری اضطراب و دلواپسی و وسواس میشود و برای رفع این عذاب محتاج داروهای اعصاب و مواد مخدر میشود. و لذا به تحقیق معلوم شده است که یکی از بزرگترین ویژه گیهای معتادان دروغگوئی حرفه ای و پیاپی است. یعنی اعتیاد یکی از عواقب دروغگوئی است.
7- انسان به هنگام دروغگوئی تلاش میکند تا وجدان و شعور و ذهن و جریان اندیشۀ خود را نیز مختل سازد
و لذا عملکرد منطقی ذهن را بتدریج دچار اختلال میسازد و این امر شعورش را تباه میکند.
8- هر دروغ واحدی به تنهائی مولّد زنجیرۀ بی انتهائی از دروغ میشود
زیرا برای رسوا نشدن آن دروغ اولیه فرد دروغگو مجبور میشود لااقل یک دروغ دیگر هم بگوید تا آنرا مخفی دارد یا توجیه کند. و متعاقب این دروغ جدید نیز دروغ دیگری لازم است و الی آخر. پس برای تبدیل به یک دروغگوی حرفه ای شدن و در دروغ های خود غرق شدن کافی است که آدم در عمرش فقط یک دروغ بگوید.
9- پس برای نجات از گم شدن در دروغ خود
بایستی نخستین دروغ را در زندگی یافت و اعتراف نمود و خود را نجات داد.
10- آمارها نشان میدهد که اکثر قریب به اتفاق طلاقها به دلیل دروغگوئی بوده است
و اکثراً هم از جانب زنها.
11- در بطن هر دروغی یک ستم دیگری هم نهفته است
زیرا آدمی دروغ را به قصد دروغ نمی گوید و خود دروغگوئی هدف نیست بلکه دروغگوئی به منظور گمراه سازی و فریب دیگران است جهت یک ستم و پلیدی دیگری که بدتر از دروغ است.
دروغ زمینۀ همۀ گناهان و ستم هاست
و لذا گفته شده است که دروغ ام الفساد است و بلکه مادر همۀ گناهان است. هیچ گناه و جرم و جنایت و دزدی و خیانتی بدون دروغگوئی ممکن نیست.
12- دروغ بذری است که هر دانه اش خرواری از ستم و خطا را موجب میشود.
پس بزرگترین گناهان دروغ است. دروغ ریشۀ همۀ گناهان است و همۀ بدبختی ها.

13- هیچ جرم و جنایت و ستمی را نمی توان بدون دروغگوئی های مقدماتی مرتکب شد.
پس دروغگوئی سرزمین ستم و فلاکت است.
14- دروغگوئی ابزار و امکانات همۀ گناهان و ستم ها و عذابهاست.
دروغگوئی تکنولوژی ستم و تباهی است.
15- دروغگو نهایتاً بجائی میرسد که
دستش به او دروغ میگوید، پاهایش به خلاف اراده اش میرود، چشمش فریبش میدهد، گوشش وارونه میشنود و دیگر امکان راستگوئی ندارد. دهان نمی گشاید جز به دروغ.
16- اولین دروغ، یک دروغ اختیاری است
و مابقی دروغهای جبری است.
17- همۀ دروغها مصلحتی هستند.
دروغهای غیرمصلحتی فقط در دیوانه خانه شنیده میشود یعنی از زبان کسانی که در دروغ خود دیوانه شده اند یعنی دروغ خود را باور کرده اند.
18- دربارۀ اولین دروغی که به کسی گفته میشود
مدتها فکر میشود ولی دروغهای بعدی اتوماتیک میآیند.
19- هر جرم و گناه و ستمی نوعی از دروغ است.
دروغهائی که تبدیل به عرف و عادت و فرهنگ شده اند مثل دزدی، زنا، کلاه برداری، ربا و غیره.
20- بسیاری از دروغها تبدیل به مجموعه ای از سازمان رفتاری و رسوم و صفات در بشر شده اند
مثل ناز زن، تعظیم و چاپلوسی، عشق بازی، بسیاری از تعارف ها، عبادات سهوی، مراسم عروسی و عزائی، آرایش، بازیها.
21- برخی از دروغها در طول تاریخ تبدیل به شغل و حرفه و تخصص شده اند
مثل سیاست، دلالی، روسپی گری، پزشکی، رمّالی، نصیحت اخلاقی، برخی روضه خوانی ها، قضاوت، تبلیغات.
22- برخی از دروغها در طول تاریخ بشر علوم و فنونی را پدید آورده اند
مثل نقطه (. ) که موجودی دروغین و خلاف واقع است و اساس علم هندسه و ریاضی و صدها علم دیگر است.
23- برخی از دروغها راست از آب درمی آیند مثل عشق.
24- برخی از راست ها دروغ از آب درمی آیند مثل عشق.
25- برخی از دروغها را همه میشناسند
و با اینحال دوستش دارند و از آن پیروی میکنند مثل دموکراسی.
26- خداوند در کتابش همواره اکثر مردم را دروغگو خوانده است.
27- خداوند در کتابش فقط بر سر دروغگویان فریاد کشیده است
که وای بر شما! مخصوصاً آنهائی که بر سر نماز دروغ میگویند یعنی به خود خدا مستقیماً دروغ میگویند.
28- عذاب آورترین و مادام العمرترین دروغها ادعای عشق است.
29- دروغگوئی منفورترین و رایج ترین گناهان است.
30- اگر هیچکس دروغ نگوید
هیچ گناه و جرم و جنایتی در جهان نمی تواند رخ دهد و جهان بهشت میشود.
31- انسان با هر دروغی که میگوید
تغییر ماهیت میدهد تا آنگاه که بکلی از بشریت تهی شده و تبدیل به یک جن یا شیطان و دیو میشود.
32- دروغگوترین پدیدۀ عصر
ما علوم و فنون هستند که مستمراً ادعاهایشان باطل میشود و باز هم دروغ میگویند و همه باور میکنند و باز باطل میشود بخصوص علم طب.
33- بیشترین دروغها
در قلمرو مذهب گفته شده و میشود زیرا سخن از جهان نادیدنی و نافهمیدنی است.
34- برخی از دروغها
تبدیل به باورهای فرهنگی و اعتقادی و مقدس شده است مثل خرافات.
35- بزرگترین دروغها
مقدس ترین آنها هستند مثل سوگند خوردن.
36- بزرگترین دروغگویان
قدرتمندترین آدمهایند مثل سیاستمداران و دولتمردان. پس سرنوشت بشری در دست دروغگویان بزرگ است و انسان بواسطۀ دروغهای بزرگتر به قدرتهای دنیوی برتری میرسد.
37- اساس دروغ،
حیات دنیاست که همه آنرا ابدی میپندارند و فانی بودنش را باور ندارند. اگر کسی این دروغ را باور نکند هرگز دروغ نمی گوید.
38- اساس تعلیم و تربیت
دروغ است زیرا همۀ کودکان با بازی و قصه رشد میکنند که دو تا دروغ رسمی و مصلحتی است.
39- دروغگوئی
نوعی بازی کردن با دیگران است. همانطور که بازی کردن هم نوعی دروغ است.
40- امروزه دروغ تبدیل به یک هنر و صنعت عظیم جهانی شده است
که تبدیل به تفریح روزمرۀ بشر مدرن شده و سرنوشت جوامع را رقم میزند یعنی سینما که ذاتش بر دروغ و ریا است یعنی نمایش و بازی و قصه. و این هنر جایگزین مذهب شده است و لذا دروغ را قداست بخشیده است. توقع صدق از انسان سینما زده ناممکن است. برای انسان سینما زده ملاک بازی است و صدق ضد سینماست.
41- بشر مدرن راستگوئی را بکلی فراموش کرده است
زیرا از طبیعت خارج شده و به محاق صنعت و ظلمت افتاده است.
42- تمدن مدرن بر سه دروغ بزرگ بنا شده است:
تکنولوژی، دموکراسی، سینما: بهشت آتشین ( تکنولوژی )، سلطنت مبرا از هر مسئولیتی ( دموکراسی ) و دروغ مقدس ( سینما ).
43- امروزه بلاهت و حماقت و عقب مانده گی ای بزرگتر از صداقت نیست.
زیرا ملاک، انسان نیست بلکه تکنولوژی است. و انسان تکنوزده موجودی دیوانه است یعنی کذاب.
44- ” روزی فرامی رسد که دروغگویان را خردمند مینامند و صادقان را ابله ” علی (ع).
45- تمدن حاکم بر جهان مدرن تمدنی دروغین و دروغگو است
که همۀ دروغهایش را با چند واژۀ ذاتاً دروغ، راست مینمایاند:
آزادی، دموکراسی، علم، تکنولوژی، پیشرفت، رفاه، صلح، عدالت، حقوق بشر، انسانیت، عشق، هنر، بازار آزاد، برابری زن و مرد و….
46- منشأ تشخیص راست و دروغ
عقل و شعور بشر است و بشر مدرن شعورش بواسطۀ تکنولوژی و دموکراسی و سینما غارت شده است. بشر تکنو زده بشری از خود بیگانه شده و از جایگاه صدق وجودش خارج شده و لذا موجودی کاذب است.
47- کلام دروغ عبارت است از
کلامی که بیانگر کامل واقعیت مد نظر نباشد و فرد متکلم به عمد و آگاهانه قصد تحریف واقعیت را داشته باشد. بنابراین بقول علی (ع)
برای دروغگو بودن همین بس که آدمی خود میداند که دروغ میگوید.
48- ولی بشر مدرن دیگر نمی داند که دروغ میگوید و دروغ میشنود.
و این مقام کذب نیست بلکه قلمرو هذیان و جنون و مالیخولیاست.
49- اگر میزان صدق واقعیت بیرونی و محسوس باشد
” خدا ” قدیمی ترین و جهانی ترین دروغ بشر محسوب میشود زیرا وجود خارجی و محسوس ندارد و کسی هم او را ندیده است.
و لذا دروغی بزرگتر از آن سوگند خوردن به خداست در مواقعی که دروغی بزرگتر از حد باور باشد.
و لذا بزرگترین دروغها با نام خدا بر زبان میآید که خود قدیمی ترین و رایج ترین دروغهای بشر است.
زیرا بشر از او اطاعت نمی کند یعنی باورش ندارد. و مضاف بر این خود خداوند در کتابش میفرماید که
کافران یعنی منکران خدا میگویند که خدا در جائی بسیار دور یعنی آسمان است.
و باور همۀ مردمان جهان چنین است ( تقریباً ). و لذا چیزی بنام مذهب هم بزرگترین دروغ تاریخی و جهانی بشر است زیرا خدایش را باور ندارد.
و لذا بر اساس چنین خدای دروغینی که بشر ادعا میکند تمدنی سراسر دروغ پدید آمده است بر اساس بزرگترین و قدیم ترین دروغ مصلحتی به نام خدای پشت بام آسمان:
تمدنی بر دریائی از دروغهای مصلحتی!
50- از آنجا که رایج ترین و جهانی ترین واقعیت بشری تماماً دروغ میگوید و بر دروغ زیست میکند پس راستی وجود ندارد.
و اگر میزان صدق واقعیت است پس صدق، دروغ است چون وجود ندارد و گهگاهی هم که صادقی رخ مینماید متهم به جنون یا کفر و الحاد میشود و معدوم میشود.
” دروغ به همانجائی میرسد که راست ” علی (ع) –
آری راست و دروغ هر دو به حضور خدا میرسند در قیامت کبری.
منتهی در آن روز کافران میگویند
” ای کاش خاک میبودیم و سپس خود را با صورت در آتش دوزخ سرنگون میکنند “.