اگر زمان همان چیزی باشد که ساعت اندازه می گیرد و گردش دَورانی زمین موجب می شود مسلماً هنگامی پایان می پذیرد که زمین از حرکت باز ایستد یعنی منظومۀ شمسی فرو پاشد و نهایتاً کائنات از حرکت و نظم باز ایستد . البته چنین وضعیتی بعنوان پایان جهان در همه مذاهب الهی پیشگوئی شده است . ولی آخرالزمان در قلمرو ادراک و صفات بشری امری دگراست و وضعیتی کاملاً روحانی می باشد که البته مقدمۀ بشری آن ،قیامت جهانی است . هرچند که این مقدمه به تعبیر قرآنی ، پنجاه هزار سال بطول می انجامد که این همان عرصۀ آخرالزمان است که در لفظ قرآنی و در نزد خدا به مثابه یک روز است .
و امّا زمان در ادراک و حسّ بشری امری تماماً منوط به انتظار است : انتظار فرا رسیدن شب و روز و فصل و ماه و سال و… . این انتظار امری تماماً بشری است و چنین انتظاری در هیچ حیوانی نیست .
در حقیقت انتظار حاصل آرزو و آرمان و امید است و بمیزانی که آدمی یا بدلیل به کام رسیدگی و یا از فرط اشدّ ناکامی و یأس ،از آرزو و آرمان خود دست می کشد و انتظارش به پایان می رسد دچار وضعیت آخرالزمانی می شود . و چنین وضعی امروزه در افراد و جوامع بشری کمابیش در حال پیدایش است . این حالت نوعی وضعیت صفر و رکود است که گوئی حرکت زمان را در بشر به پایان میرساند و لذا گردش زمین و دگرگونیها اثری به حال چنین انسانی ندارد . و آنگاه که این انتظار به پایان میرسد ناجی از راه میرسد .
بدون شک چنین وضعی در مؤمنان حقیقی دارای ویژگی کاملاً متفاوت و متضادّی است و آن اوج و اشدّ انتظار است در غایت نومیدی .
بسیاری از نشانه های چنین وضعیت روانی در انسان ، امروزه کمابیش در حال روی دادن است : بروز فزایندۀ جنون وجنایت ، گرایش به مخدات ، خودکشی ، رشد فزایندۀ کفر و تبهکاری …. . که جملگی محصول یأس و از میان رفتن حسّ انتظار و به پایان رسیدن حرکت زمان در روان بشر است . این همان وضعی است که اندیشه را عقیم می سازد و احساس را می کشد و اراده را فلج می کند و ارزشها دچار پوچی می شوند و قوانین بی اعتبار می گردند و عهد و وفا ناممکن می آید و… اینها جملگی در پیشگوئی ائمه اطهار (ع) دربارۀ آخرالزمان وجود دارد . وعجیب اینکه این اختلال در حرکت زمان در نفس انسان در جهان واقعیت بیرونی و نظام طبیعت نیز کمابیش خود نمائی می کند که امروزه شاهدیم.
نشانه های آخرالزمان آنقدر محسوس وعینی است که امروزه لامذهب ترین آدمها را نیز به اعتراف کشانیده است . آخرالزمان یک واقعیت است و نه صرفاً یک باور مذهبی
منبع: کتاب دائره المعارف عرفانی جلد دوم اثر استاد علی اکبر خانجانی
459- «آنگاه که آسمان بشکافد و ستاره ها فرو ریزد و دریاها سر ریز شود و قبرها زیر و رو کرده شود. هر کسی داند که چه کرده و می کند. ای انسان چه چیزی تو را به کرم پروردگارت مغرور ساخت… براستی که آشکاری حقایق دین را انکار می کنند. در حالیکه بر شماست حافظان و نویسندگانی کریم که به آنچه که می نویسند علم و یقین دارند. براستی که آزادگان در نعیم هستند و بدکاران در آتشند… و چه چیز دانا کرد تو را که آشکاری دین خدا چگونه و چیست. روزی که هیچ کس مالک هیچ چیزی نیست و فرمان فقط برای خداست» انفطار19-1
بیان دیگری از نشانه های قیامت آخرالزمان که در آن زندگی می کنیم: شکافته شدن آسمان که سوراخ شدن لایه اوزون است. و بارش بلاوقفه شهاب سنگها و سیارات. و سونامیها و کندوکاو باستان شناسی ها و کاوش اعماق زمین و قبرهائی که امروزه شکافته می شوند. و خودآگاهی بشر مدرن. و غرور و خیانتش به کرم مردان خدا که همان عشق است. و نویسندگانی دارای کرامت که احوال خلق و زمانه را می نویسند و قلمشان صاحب رحمت و گشایش و شفاعت است. و آنانکه در این مردان خدا (نعیم ) زیست می کنند و آنانکه در آتش صنعت شهرهایند. و مالکیتها هیچ سودی بحال کسی ندارد و همه بیکس و درمانده اند و امر خدا جاریست در همه حال و اراده های بشری بیهوده اند! آن روز امروزست. بدان! و تا پایان جهان مستمراً کاملتر می شود این روز!
“2- اذا السَّماءُ انفَطَرَت : آنگاه که آسمان بشکافد.
3- و اِذا الکَواکِبُ انتثرَت : و آنگاه که برق ها (تعشعشات) فرود می آیند.
4- واِذا البِحارُ فُجِّرَت : و آنگاه که دریاها سرریز می شوند.
5- و اِذا القُبُوُر بُعثِرَت : و آنگاه که قبرها (دفن شده ها) کشف می شوند.
6- عَلِمَت نَفسٌ ما قَدّمَت و اَخَّرَت : هر کسی گذشته و آینده اش را می فهمد.
* قابل ذکر است که «کوکب» به معنای اشعه و برق است و نه ستاره (اکثر مترجمان ، ستاره معنا کرده اند) شکافته شدن و سوراخ شدن جوّ زمین ( پاره شدن لایۀ معروف اوزن ) .
باران تشعشعات مافوق جو (اشعه مادون قرمز و ماورای بنفش و …. ) بر زمین .
و در نتیجه گرم شدن زمین و ذوب شدن اقیانوس منجمد و سرازیر شدن آن به سائر دریاها و طغیان آبهای زمین .
و زیر و رو شدن قبرستانها و آثار مدفون شدۀ تمدّنها و آشکار شدن آنها بواسطه حوادث طبیعی مثل سیل و زلزله و شناخت آثار باستانی و زندگی و سرگذشت اقوام آبا و اجدادی و حفاریها و دانش بدست آمده از باستان شناسی .
و آثار و عوارض فکری و علمی و جسمی و روانی و عصبی و اقتصادی و سیاسی حاصل از حوادث مذکور موجب می شود که هر کسی گذشته اش را درک کند و بر اساس وضع و حال حادث شده به آینده اش نیز آگاه گردد و به جهل و غفلت و فریب و بدبختی خود بینا شود.
شکافته شدن آسمان ِ زمین (جوّ زمین) موجب شده که بواسطه تشعشعات فوق جوّی کلّ تعادل زمین و اهلش از دست برود : بروز زلزله های پی در پی و طوفانهای بی سابقه و مستمر و سیل های کم سابقه و خانمان برانداز و بر هم خوردن وضع آب و هوا و گرما و فصول ، باران قورباغه از آسمان ، باران خون (در هندوستان) ، باران تگرگ های چند کیلوئی در چین ، باران تخته سنگهای یخی در آمریکا ، ریزش برف در مناطق استوائی و حاره ، خشکسالی ، بروز انواع امراض اعصاب و روان که تاکنون سابقه نداشته است ، بروز انواع بیماریهای جسمانی بی سابقه مثل ایدز و ایبولار و شبه سرطانهای کاملاً جدید و غیر قابل تشخیص ، مرگهای ناگهانی بی هیچ علت پزشکی، رشد اپیدمیک و سرسام آور بیماری نسیان و جنون و اسکیزوفرنیا و افسردگی و مالیخولیا و رشد روز افزون خودکشی و جنایت های خانواده گی و گرایش جهانی جوامع به مواد مخدّر و فراموشی زا و ….
همگی از عوارض «انفطار» است که جملگی موجب شده است که بشر بخود آید و بدبختی های خود را درک کرده و راز جهل و جنون و کفر و فساد و عذابهای خود را بفهمد و بدین ترتیب می بیند که اگر سرنوشت خود را بکلّی زیر و رو نکند و تغییر جهت ندهد، آینده اش هم چیزی جز درد و زجر فزاینده و نابود کننده نخواهد بود همانطور که اجدادش در تمدّنهای سابق به پیشرفتهای فنی بزرگی رسیدند و مثل خودش بکلّی نابود شدند و در دنیا و آخرت ضرر کردند .
و اینگونه است که انسان به غرور و فریب خورده گی خود آگاه شده و می بیند که چگونه این جهل و غرورش بکلّی تعادل حیات و روان و هستی اش را مواجه با خطری نابود کننده نموده است :
7- یا اَیُّهَا الِانسانُ ما غَرَّکَ بِرَّبِکَ الکَریم: «ای انسان ! چه چیزی موجب شد که به لطف و کرامت پروردگارت مغرور شوی و فریب بخوری؟»
چه چیزی موجب شد که تعادل و استواری خود را از دست بدهی؟ :
8- اَلّذی خلقَکَ فَسَوّیکَ فَعَدَلَک : « آنکه آفرید تو را و بر پایت نمود و تعادلت بخشید.»
چه شد که ساقط شدی و تعادلت را از دست دادی ؟
9- فی اَیِّّ صُورَةٍ ماشاءَ رَکَبَک : « و به صورتهای گوناگون آنگونه که خواست تو را آراست.»
چگونه شد که رنجور و شکسته شدی و فرو ریختی .
می دانی چه شد و چه کردی که چنین مغرور گشتی و از هم فرو پاشیدی ؟ …