عنوان کتاب : کاتاچوو
بازی کودکانه
پدیده شناسی بازیهای روانی بشر
آخرین یاد بقصد فراموشی ابدی
Childish play
مؤلف : استاد علی اکبر خانجانی
تاریخ تألیف : ۱۳۷۷
تعداد صفحه: ۳۵
بدانید که زندگانی دنیا بازی و بازیچه ای بیش نیست »
قرآن . علی (ع) . « هر جنگی از یک بازی شروع شده است »
علی (ع)
بازی روانی-بازی در زندگی-بازی و شناخت-بازی و خدا-شانس-دین بازی-جنون-بازی در عمر-اسباب بازی-هنر بازی-پول-شرارت-شک-بخشش-نبرد
برای دانلود رایگان کتاب “کاتاچوو” بازی کودکانه ، کلیک کنید.
دانلود کتاب صوتی “کاتاچوو” بازی کودکانه ، پدیده شناسی بازیهای روانی بشر |
۲۲کتاب صوتی(۱) کاتاچوو(بازی کودکانه)(پدیده شناسی بازیهای روانی بشر)(CHILDISH PLAY) |
۲۲کتاب صوتی(۲) کاتاچوو(بازی کودکانه)(پدیده شناسی بازیهای روانی بشر)(CHILDISH PLAY) |
۲۲کتاب صوتی(۳) کاتاچوو(بازی کودکانه)(پدیده شناسی بازیهای روانی بشر)(CHILDISH PLAY) |
۲۲کتاب صوتی(۴) کاتاچوو(بازی کودکانه)(پدیده شناسی بازیهای روانی بشر)(CHILDISH PLAY) |
۲۲کتاب صوتی(۵) کاتاچوو(بازی کودکانه)(پدیده شناسی بازیهای روانی بشر)(CHILDISH PLAY) |
مقدمه
می خواهم حسابم را با همۀ من های خودم تصفیه کنم :
با بودا ، تائو ، سقراط ، فلوطین ، ابراهیم ، موسی ، عیسی ، محمد ، علی ، مولانا ، انیشتن ، عین القضاة ، حلّاج ، مزدک ، مارکس ، نیچه ، یونگ ، هایدگر ، بوبر و صادق هدایت و آل احمد و شریعتی . و نیز با رمبو و پو و چخوف و کافکا و سارتر و داستایوفسکی و گوگول . و سپس نوبت خود خداست . و دست آخر نوبت خود خودم .
آنچه که انسان را معتاد می کند و بخودش می بندد و تسخیر می نماید :
غذا ، دوا ، بازی، سکس ، تفریح ، اندیشه ، هنر ، کار ، حرف ، خوابیدن ، راه رفتن ، نفس کشیدن و ……….. و بودن – چیزهائی که به انسان تسکین و آرامش و لذّت و رضایت می بخشد . هر چند که اندکی پس از آن بی قراری و شکوه و رنجی شدیدتر عارض می شود پس سمت اعتیاد ، سمت به قرار و آرامش و لذّت و رضایت مطلق است.
و گوئی آدمی در ذاتش ، حقّ رسیدن به چنین وضعی را ندارد ، الّبته بواسطه غیر خودش . و اعتیاد، جزای این ناحقّی است ، جزای غیر پرستی ، جزای گدائی ، . ذات آدمی مطلقاً بی نیاز است و این بی نیازی از نیاز انتقام می گیرد و آنکه او را به گدائی می برد به عذاب میرساند – آدمی برای این هست که نباشد . ولی خود انسان نیز از این نیازش شاکی و بیزارست و می خواهد بی نیاز باشد . ذاتش هم که چنین است .
پس در این وسط تقصیر کیست ؟
آیا جز ظاهر جسمانی انسان و ذات او ، موجود دیگری در عرصۀ وجودش ، موجود است ؟
بین ظاهر و باطنش ؟ بین صورت و ذاتش؟ آری . بدون تردید موجود سومی حائل است بین انسان و ذاتش. این موجود سوم در تنها جائی که خودش را بی پرده معرفی کرده است ، قرآن است که او نام خود را ( الله ) نامیده است .
آیا شما کسی به نام « الله » را می شناسید ؟ بجز در قرآن ! بجز در کلام ! بجز در لفظ عربی !
ممکن است بگوئید که الله همان خداست که در هر زبانی به لفظی نامیده می شود ولی این تعبیری روشنفکرانه و جعلی و خود – خرکن است .
الله ، الله است ، اهورا مزدا، اهورا مزداست ، خدا ، خداست و یهوه هم یهوه است و غیره .
تنها وجه اشتراک این نامها آن است که کسی صاحب این نامها را ندیده و نمی شناسد الّا در ناتوانی خودش در فعل و اندیشه . هرچه که محال و نامفهوم است یکی از این نامها را بر خود می نهد : روح ، جادو ، متافیزیک ، ضمیر ناخودآگاه ، خدا ، شیطان ، فرشته ، جن و ……. اینها همه برای مصرف کنندگانش یک معنا را دارد در شرایط مکانی و زمانی و روانی متفاوت .
*
آدمی بایستی نام خدا را و نیز هر یک از نامهای مترادف و حول و حوش خدا را ( جن و جادو و شیطان و….. ) از حتّی عالیترین تصوِّرات و ادارک خود بردارد .
اگر این چیزهای غیبی واقعاً وجود دارد وجودش باعدم مترادف است لذا چرا بایستی نامی داشته باشد وقتی که معنای محسوس و معیّنی ندارد و فقط در بی معنائی مطلق است که این نامها پیدایشان می شود . زیرا این نامگذاری پرستش پدید می آورد:
جذبه ، وحشت ، و قدرت . قدرتی که بر عبث استوار است . پرستشی که همان پرستش بی معنائی و عبث است ،پرستش نفهمی خویشتن .
و قدرتی که جز فلاکت و هلاکت به بار نمی آورد . هلاکتی عبث و فلاکتی پوچ.
خداپرستی در میان بشری که شاهدش هستیم اگر به جنون و بدبختی و جنایت می انجامد باید هم چنین شود . بجای بر زبان آوردن نام خدا و هر نام غیبی دیگر بهتر است سکوت کنیم تا طاق آن بی معنائی بشکافد و معنائی برتر پدید آید .
در بکار بردن این نامها ، چیزی جز بن بست فهم خود را نام نمی نهیم و قصدی جز پرستش این بن بست را نداریم ، پرستش جهل . و این پرستش بدان معناست که :
« نه تنها من نمی فهمم و میلی به فهم بیشتر هم ندارم بلکه هیچکس هم حقّ فهم برتری را ندارد و گرنه پدرش را در می آورم » . .
اگر خدا چیزی است که در غایت بی انتهای همه معانی حضور دارد ، پس این نوع خداپرستی کلامی ، در واقع پرستش ضد پرستش است ، پرستش بی خدائی ، پرستشِ ِ عدم خدا . پس بایستی هم با معرفت و خداشناسی واقعی در تضاد و عداوت باشد .
*
آنچه که بین من و خودم حائل است تنبلی من در پیمودن راهی است که به خودم میرسد :
راه معرفت . که صراط المستقیم است و خدا هم بر این راه قرار دارد . و طی طریق کردن این راه ، همراهی با خداست برای رسیدن به خود . خودی که هم من است و هم خدا : خدای من ! منِ ِ خدا ، خود ِ خدا . خدائی که خودش است نه یادش ، یادِ نبودنش، نبودِ یادش ….
[pdfjs-viewer url=”https://www.khanjany.org/wp-content/uploads/2022/11/pdf/kotob/katachoo.pdf” attachment_id=”1000″ viewer_width=100% viewer_height=800px fullscreen=true download=true print=true]