عنوان کتاب : ماهی سیاه کوچولو
مؤلف : استاد علی اکبر خانجانی
تاریخ تألیف :1360
تعداد صفحه:10
قسمت دوم – بقیه ماجرا
به یاد صمد بهرنگی
معلمی عاشق که معلم بودن را تعلیم داد
تقدیم به :
ماهی های سرخ کوچولوئی که از آن شب
تا بحال هرگز خوابشان نبرده است .
آب کم جوی تشنگی آور بدست
تا بجوشد آبت از بالا و پست
بچه های گنده سلام و شب همه تان بخیر .
از آن شب که قصۀ ماهی سیاه کوچولو را از صمد و به نقل از ماهی پیره ، مادربزرگ ماهیها شنیدید ، تا امشب که من می خواهم بقیه ماجرا را برایتان تعریف کنم مدت زیادی میگذرد . مطمئناً اگر صمد می بود خودش این کار را می کرد . ولی در غیاب او ، از آن موقع تا حال هیچکس نبود که ادامه این قصه را بر عهده بگیرد و ماهی سیاه کوچولو ، سرگردان و گمنام ، بتدریج در ذهن بچه ها در حال فراموش شدن بود. برای همین من خودم را موظف دیدم که اینکار نیمه تمام را ادامه دهم . سالها طول کشید که بتوانم سرنخی از ماهی سیاه و ماجراهایی که بعد از شکم مرغ ماهی خوار بر او گذشت بدست بیاورم .
آره ، ماهی سیاه کوچولو که یادتان میاد . ماجراهایی که بر او گذشت و یا در واقع ماجراهایی را که او خود برای خویش انتخاب کرده بود. تا اینجا یادمان هست که با خنجری که دوستش مارمولک به او داده بود ، از درون شکم مرغ ماهی خوار، معدۀ او را درید و رها گشت و در فاصله میان زمین و آسمان در هوا معلق بود. تا اینجای قصه را صمد برایمان دنبال کرد و صمد در جستجوی بقیه سرگذشت ماهی سیاه کوچولو بود که ناگهان خود او را مرغ آدم خواری ربود . و ما از اینکه بقیه ماجرا را از خود او بشنویم محروم گشتیم .
حالا بقیه این قصه را از آن ماهی سرخ کوچولویی که آن شب تا صبح خوابش نبرد و حالا خود ماهی گنده ای شده ، بشنوید :
یکی بود ، یکی نبود ، به غیر از ماهی سیاه کوچولو هیچکس نبود.
ماهی سیاه چشمش را که باز کرد ، مثل اینکه از یک خواب بسیار مهیج و کابوسی ترسناک بیدار شده باشد ، با حیرت به خودش و اطرافش نگاه کرد . هیچ چیز برایش مانند سابق نبود. علاوه بر این یک احساس و حالت عجیب و تازه ای در درونش بوجود آمده بود .احساس تازه ایکه قبلاً با آن آشنائی نداشت…
[pdfjs-viewer url=”https://www.khanjany.org/wp-content/uploads/2022/11/pdf/kotob/mahisiah.pdf” attachment_id=”1028″ viewer_width=100% viewer_height=800px fullscreen=true download=true print=true]