آیا انسانی مسئول هستی؟
مسئول خودت یا دیگران؟
اگر مسئول دیگرانی پس اول باید توانسته باشی که مسئولیت خودت را کاملا پذیرفته باشی و خودت شده باشی.
و اما آیا تو خودت چیستی؟
باید بدانی که چیستی تا مسئولیتش را بپذیری.
آیا تو اعمال خویشتنی؟
اندیشه های خودی؟
احساساتِ خودی؟
غرایزت هستی؟
خواب و خیال خویشتنی؟
عادات خویشتنی؟
آیا تن خویشتنی؟….
اگر اعمال خویشتنی پس چرا همواره دیر یا زود از اعمالت پشیمان می شوی؟
اگر اندیشه هایت هستی چرا همواره دیر یا زود برایت پوچ می شوند؟
اگر احساسات خویشتنی پس چرا آنها را درک نمی کنی و بر آنها فائق نمی توانی آمد؟
اگر غرایز خویشی پس چرا نمی توانی آنها را نابودسازی تا از دریوزه گی نجات یابی؟
اگر خوب و خیال خویشتنی پس چرا نه برآنها احاطه داری و نه درکشان می کنی.
اگر عادات خویشتنی ،پس چرا اسیرشان هستی و از آنها در رنجی؟
و اگر تن خویشی پس چرا بیمار و پیر می شود و نهایتا می میرد و متلاشی می گردد؟
اینها همه نه تنها خود تو نیست بلکه تماما ضدتوست.
…..
از صفحه 69کتاب محاق،اثر استاد علی اکبر خانجانی