هر رابطهای که استمرار و وسعت و کمّیت بیشتری داشته باشد، برای بقایش مستلزم کیفیت و معنا و عمق و رشد بلاوقفهی بیشتری است، وگرنه بهسرعت دچار بطالت و پوچی و سهویت و بهتدریج کراهت و عداوت میشود. و هیچ رابطهای جامعتر از زناشویی نیست که عمدهی عمر هر فردی را به خود اختصاص میدهد. هر سطحی محتاج عمقی به همان نسبت است، وگرنه دچار انهدام میشود؛ همانطور که هر درختی که قد و فضای بیشتری داشته باشد محتاج ریشهای عمیقتر و گستردهتر است، وگرنه در هر طوفانی ریشه کن میشود.
عمق و ریشههای هر رابطهای، همان میزان صدق و صمیمیت و نفوذ و تداخل و مشارکت متقابل است. هر جنبهای از ذهن و احساس و روان زن و شوهر که دخیل در اشتراک و صمیمیت و اتحاد نباشد، دچار آفت و مرض شده و به جان کل رابطه میافتد. هر جنبهی فردی و منفک و خصوصی و محرمانهای که از نگاه طرف مقابل دور و پنهان باشد، همان قلمرو نفوذ بیگانه است که دشمن زندگی زناشویی شده و همهی ابعاد عاطفی و معیشتی و جنسی رابطه را خدشهدار و بیمار ساخته و آن دو را از یکدیگر بیگانه میکند و به طلاق باطن میافکند. این امر دربارهی زن دوصدچندان مهمتر و شدیدتر عمل میکند؛ زیرا زن موجودی پذیرنده و نفوذپذیر است و آن جنبههایی از وجودش را که از شوهر پنهان میدارد، در معرض نفوذ و رسوخ بیگانگان قرار گرفته و او را از شوهرش بیگانه میکند. و نخستین وجهی از رابطه که این بیگانگی را آشکار میکند، همان رابطهی جنسی است که رابطهای تماماً «جسمی- روانی – قلبی» میباشد و رابطهای کامل است و لذا نقص و امراض و خلأ رابطه را مینمایاند و لذا رابطه را فلج و عذابآور و ناکام میکند و از اینجا است که طلاق رخ مینماید؛ چه علنی و چه پنهانی، چه رسمی و چه غیر رسمی. لذا کسی که با دروغ و مکر و اندیشهای پنهان ازدواج کرده است، بیتردید به بنبست و پوچی میرسد.
عدم صداقت در هر رابطهای بهنوعی جبرانپذیر و قابل جایگرینی است، مگر در رابطهی زناشویی که جز به زنا و خیانت و تباهی نمیانجامد. فساد اخلاقی و خیانت در رابطهی زناشویی، معلول جبرى عدم صداقت و جنبههای پنهان رابطه از همدیگر است. معنویت و رشد و خلاقیت زناشویی، محصول همدلی و همفکری است. آنچه که ولایتپذیری زن در رابطه با شوهر نامیده میشود و امر اول دین خدا به زن است، فقط معلول صمیمیت و صدق و همدلی و همفکری و همراهی و اطاعت زن از شوهر میباشد. زیرا در هر انکار و عداوت و خودسریِ زن جنبهای از نیازش دچار خلأ و قحطی شده و جبراً رو به بیگانه میکند. زنی که از شوهر اطاعت صادقانه نداشته باشد، این اطاعت را در رابطه با بیگانگان خواهد داشت. افسردگی جنسی و احساس پوچی و بطالت در وجود زن، واضحترین نشانهی ولایتناپذیری زن از شوهر است. زن در واقع عاطفهی خودش را از شوهرش میدزدد و لذا این حریم دزدی شده در معرض دزدی بیگانگان قرار میگیرد و این امری اجتنابناپذیر میباشد.
هر جنبهای از وجود زن که از شوهر پنهان میماند، مخفیگاه شیاطین و اجنه و بیگانه میشود و او را نسبت به شوهرش بیگانه ساخته و به عداوت میکشاند؛ زیرا رابطهی جنسی به عذاب میافتد و رابطهی جنسیِ عذابآور برای زن، علتالعلل همه کینههایش به شوهر است. و این عذاب عظیم، نتیجهی عدم صمیمیت و ولایتناپذیری زن است. زنی که صادق باشد طبعاً ولایتپذیر هم هست؛ زیرا شوهر جز سعادت و عزت زنش را نمیخواهد. آنچه که زن را محبتناپذیر میسازد، عدم صداقت و دل ندادن به شوهر است.
منبع:کتاب دائره المعارف عرفانی جلد اول ،اثر استاد علی اکبر خانجانی