بسم الله الرحمن الرحیم

 

خودشناسی به چکار می آید!

 

آیا مثلاً وقتی که عمل ناحقی را در خود می بینم یا کفر طرز فکری را در خود کشف می کنم و یا حماقت یک ایده و باوری را دراندیشه ام متوجه می شوم، چه می کنم؟ در اینصورت یا دست و دل از آن عمل، فکر و باورم می شویم و از آن توبه می کنم و یا مجبورم که خودم را توجیه نموده و به اصطلاح ذهن خود را بپیچانم یعنی خود را بفریبم تا بتوانم به همان راه و روش ادامه دهم. در چنین روندی است که آدمی در سراشیبی خودفریبی و ظلمت و جنون سقوط می کند و هر کسی هم که خطای راه و روش او را به وی نشان دهد به خونش تشنه می گردد. چنین کسی تدریجاً از همه مفاهیم و ارزشهای انسانی و اخلاقی تهی گشته و تبدیل به حیوان و شیطانی مخوف می گردد که همه اطرافیانش از او می گریزند. این غایت آدمی در سمت و سوی خلاف عقل و وجدان و خودآگاهی است.

هر کسی هم در درون و هم بیرون از خود نیروهای بیدار کننده و آگاهی بخش دارد که در مواقع سرنوشت ساز او را بخود می آورند. این نیرو یا یک روح و عنصر ملکوتی و وحیّانی از اعماق جان است و یا یک عارف و رسول و ناجی معنوی در بیرون! این دو طریق از خودشناسی و کسب معرفت در آفاق و انفس است و دو نوع واکنش آدمی در قبال این خودآگاهی ممکن است: تصدیق یا انکار! توبه یا تکفیر! همراهی با نور معرفت یا عداوت با آن در خویشتن! دوستی با وجدان خویش و یا انکار و دشمنی با وجدان! که موجب دو نوع حرکت و رشد بسوی خدا یا شیطان می شود و نهایتاً از آدمی موجودی الهی و یا ابلیسی می پرورد و این راهی اجتناب ناپذیر است. زیرا آدمی مجبور به آگاهی و انتخاب و رشد و حرکت در جهان است در دو سوی حق یا باطل! در دو سوی خدا یا شیطان!

به هر حال خودشناسی و رویاروئی آدمی با حقیقت ذات خویش به هر طریقی اجتناب ناپذیر است ولی آنچه که قابل انتخاب است اختیار بین تصدیق یا تکذیب این حقیقت می باشد که انسان را بین کفر و ایمان مخیّر می کند انتخاب بین خودآگاهی و خودفریبی! انتخاب بین خدا و شیطان! زیرا کسی که نور معرفت و خودشناسی را تصدیق می کند روی به حق و خداوند عالمیان نموده و مسیر تعالی روحانی را برمی گزیند و مقامات بهشتی را حاصل می کند. و آنکه انکار و عداوت می ورزد روی به ابلیس کرده و مسیر شیطنت و خودفریبی و تاریکی را برمی گزیند و شیطان را ولی و صاحب خود می کند تا او را در طبقات جهنم و درک اسفل رهنمون شود.

هر انتخابی، انتخاب بین آگاهی و فریب خویشتن است. بنابراین آدمی حتی راه فریب خود را هم آگاهانه انتخاب می کند: آنانکه عالمانه ره ضلالت گزیدند! قرآن کریم-

آیا براستی چرا آدمی ضلالت و فریب را انتخاب می کند همانطور که بقول الهی در کتابش اکثر مردمان چنین می کنند. چرا اکثر مردمان از نور آگاهی و معرفت نفس گریزان هستند و خودفریبی را ترجیح می دهند و کوری و کری و مدهوشی را بر دانائی برمی گزینند؟

آری! این خداست که موجب هدایت و ضلالت است ولی آدمی است که انتخاب می کند و خدا هم او را در دو مسیر نور و تاریکی در طبقات بهشت و دوزخ راه می نماید. ولی اکثراً مسیر تاریکی و جهل و دوزخ را برمی گزینند که راه کور بودن و کر بودن و جنون و مدهوشی است زیرا از مسئولیت آن هراس دارند و نمی خواهند مسئول زندگی و سرنوشت خود باشند و خود را علت زندگی خود قرار دهند و لذا به انواع جبرها پناه می برند که انواع جهل ها و انواع جهنم ها و انواع تاریکی ها و انواع گریز از مسئولیت و خودآگاهی است: جبر تاریخ، جبر ژنتیک، جبر خانواده، جبر جامعه و حکومت و زمانه وو… و بالاخره جبر سرنوشت و نهایتاً جبر و جبار برتری بنام خدا که باعث همه این جبرهاست!! زیرا خدای کافران و جاهلان و ظالمان هم وجودی جبار و ظالم است که توجیه گر ظلم و جبرهای حاکم بر آنهاست.

دیدن، شنیدن، حرف زدن، تفکر، فهمیدن و بخصوص فهم باطن خویشتن مستلزم شجاعت و دلیری عظیمی است زیرا مسئولیت زا و شهادت آفرین است. کسی که می خواهد سرنوشت خود را به عقل و اراده و اختیار و مسئولیت خودش انتخاب کند و رقم زند بایستی انسانی بغایت شجاع باشد و چنین مرتبه ای از شجاعت نیازمند ایمانی عظیم است به خدائی که این معرفت و اختیار را به او بخشیده است و از او حمایت میکند و لحظه ای او را به خودش وانمی نهد و تنها نمیگذارد.

انسان فقط از طریق ایمان به خدائی که مظهر رحمت مطلقه است و از طریق توکل کردن تمام و کمال به اوست که میتواند سرنوشت خود را برحسب معرفت خود انتخاب کند و مسئولیت زندگیش را بر عهده بگیرد و همه جبرهای حاکم را از میان بردارد و مسیری برخلاف جریان جامعه و تاریخ و زمانه و حکومتها و جباریت ها را برگزیند. ایمان، آگاهی و انتخاب امری واحد است. فقط انسانی مؤمن می تواند سرنوشت خود را برحسب علم و آگاهی خود انتخاب کند و مسئولیتش را پذیرا گردد. همه ارزشهای والای انسانی محصول چنین انتخابی است: انتخاب آگاهی!

آیا انتخاب جز نور آگاهی و معرفت هیچ عنصر تعیین کننده دیگری دارد؟ آیا بدون آگاهی لازم امکان انتخاب و اختیار وجود دارد؟ پس انتخاب و آزادی و سرنوشت مسئولانه جز به نور خودآگاهی و معرفت ممکن نمی شود و بلکه انتخاب عین آگاهی است و آگاهی خواه ناخواه منجر به انتخاب و اختیار و آزادی سرنوشت می شود. و اینست که اکثر مردم با آن عداوت می کنند زیرا دشمن انتخاب و آزادی و مسئولیت سرنوشت خویشند. اینست که دشمن آگاهی و معرفت نفس هستند.

به هر حال آدمی در هر مرحله ای از زندگیش مجبور به اختیار است و لذا مجبور به خودآگاهی و کسب معرفت نوینی است تا بتواند انتخاب بهتری داشته باشد. این آگاهی و انتخاب یا مؤمنانه است یا کافرانه! ولی انتخاب کافرانه بمعنای انتخاب راه خودفریبی و ضلالت، انتخابی بس حیرت آور و براستی مالیخولیائی است که کسی تصمیم بگیرد که همه عمرش مشغول خودفریبی باشد پس بایستی یک راهنما و مرشدی چون خود شیطان داشته باشد تا او را بسوی جهنم رهنمون سازد. جهنم همان راه خود – فریبی آگاهانه است.

آیا براستی آدمی چگونه می تواند آگاهانه خود را فریب دهد؟ براستی این واقعه ای بس عجیب و مالیخولیائی است و انسان باید بتواند عقل و هوش و ادراک و حواس خود را واژگون کند: آنگاه که هدایت را شناختند و به عمد به تحریف عقل خود پرداختند با شیطان همنشین گشته و واژگون شدند! قرآن کریم-

آدمی از ترس آزادی و مسئولیت انتخاب سرنوشت خود به واژگونی هوش و حواس خود پرداخته و آگاهانه خود را گول می زند و غول می شود در همنشینی با شیطانی که این فریب را به او می آموزد: آنانکه شیطان را ولی و یاور خود ساختند براستی که شیطان دشمن انسان است! قرآن کریم-

در حقیقت شیطان رسالتی جز فریب آدمی و واژگون سازی عقل و ادراکش ندارد آنهم با انتخاب خود انسان! زیرا براستی که شیطان هرگز نمی تواند اراده اش را به زور به کسی تحمیل نماید. کسی که فریب را برگزید شیطان را برگزیده است و شیطان سلطان خودفریبی اوست و در همه حال او را در این ضلالت و واژگونی تعلیم می دهد و مشاور اوست البته به امر و اراده خداوند! قرآن کریم-

در حقیقت گریز از آزادی اراده و انتخاب و مسئولیت سرنوشت خویشتن همان راه کفر و شیطنت و جهنم است. اینست که در جای جای قرآن شاهدیم که خداوند هرگز خطا و گناه کسی را به دیگران نسبت نمیدهد و چنین تهمت هائی را نمی پذیرد: خود را فریب دادند و بخود ستم کردند! قرآن کریم- اینست که اکراه و اجبار در دین، اشد مظالم محسوب شده است زیرا دین یعنی راه آزادی انتخاب و سرنوشت خویش! پس آنکه دین را وسیله جباریت می سازد خود ابلیس و دجال است و این اشد فریبها و فساد و ستم است یعنی تبدیل آزادی به جباریت! تبدیل آگاهی به فریب! «هیهات از این انسان که چه سان کافر و قدرنشناس است و کشته باد چنین انسانی!» قرآن کریم- در حقیقت کسی که دین را تبدیل به کفر و آگاهی را وسیله خودفریبی می کند خود را بدست خود می کشد. آدمی به نور خودآگاهی و معرفت هم سالک سیر الی الله می شود و مقامات روحانی و آسمانی را کسب می نماید و هم رهرو ظلمات و درکات اسفل شده و بسوی ابلیس ره می جوید.

اینست که می فرماید بواسطه این کتاب (قرآن) برخی هدایت شده و برخی گمراه می شوند. منظور از این کتاب و قرآن همان خودآگاهی و خودشناسی فطری می باشد که با هر انسانی هست که در کلام وحی به نطق آمده است.

آدمی از آنجا که صاحب روح الهی است مجبور است که خود را بشناسد زیرا در آئینه این روح دائماً با خودش روبروست و شاهد و شهید در خویشتن است. منتهی مرحله نخست این شناخت همانا شناخت کفر و جهل و ظلم نفس است که اکثر آدمیان انکارش می کنند و آنرا بسوی غیر خویش فرافکنی می نمایند. و اندکی به تصدیق آنچه که از خود می بینند پرداخته و سپس از این کفر و جهل و ظلم خود توبه می کنند و این سرآغاز ایمان و تحقیق و سیر الی الله است که وادی عارفان می باشد. ولی آنانکه دچار انکار نفس اماره خود می شوند به شقاوت و جهل مرکب و خودفریبی مضاعف مبتلا می گردند که پایانی ندارد و غایت این انکار از آدمی یک موجود شیطانی می پرورد: شیطان انسی!

پس آدمی را از خودشناسی گریزی نیست الا اینکه اسیر خودفریبی می شود که جزای گریز از معرفت است. خودفریبی یک تلاش مذبوحانه و مالیخولیائی است در قبال انکار خودشناسی فطری که در وجدان و نفس ناطقه بشر است. کسی که نخواهد خود را بشناسد به خودفریبی محکوم می شود. آنکه از کفر و جهل و ستمگری موجود در نفس اماره که طبقه اول نفس است روی نگرداند و تصدیق و توبه نماید بر طبقات رحمانی و ایمانی نفس وارد می شود که عبارتند از نفس لوامه، نفس مطمئنه، نفس راضیه، نفس مرضیه و نفس واحده که آسمانهای رحمانی نفس هستند. ولی اکثر مردمان از مشاهده کفر و ستم طبقه اول نفس خویش (اماره) دچار کفر و انکار و خودفریبی می شوند و از خود روی برمی گردانند و این آغاز گم شدن از خویش است و ابداع خودهای شیطانی و کاذب و غیر حقیقی که تماماً مخلوق خودفریبی است. آنچه که آدمی را بخود کافر می کند انکار کفر خویشتن است و پشت کردن بخود از اینجا آغاز می شود که آغاز ضلالت و گمشدن است.

پس درمی یابیم هر آنچه که راه توبه و دین و ایمان و تقوا و هدایت نامیده شده نمی تواند جز راه معرفت نفس و عرفان سلوکی باشد که سیر در آفاق و انفس و طبقات زمین و آسمانهاست و تنها راه کسب وجود و نجات از عدم! پس دشمنان عرفان نفس در حقیقت دشمنان دین خدا و امر هدایت الی الله هستند!

                                                                                                                                           علی اکبر خانجانی

                                                                                                                                              07/02/1401

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *