امام حسین (ع)
بسم اللّه العشق
از امام حسین (ع) غیر از واقعه کربلا چه می دانیم؟
چرا امام حسین (ع) چراغ هدایت و کشتی نجات است؟
امام حسین به غیر از واقعۀ کربلا نسبت به سائر امامان بسیار با عزّت زیست
پس اینهمه شیون و درد عاشقانه برای حسین (ع) از چیست ؟
ماجرای کربلا مشابه امتحان ابراهیمی بود
امام حسین ع محلّ ظهور جمال خداوند
امام حسین (ع) برای چه مراسم حج را نیمه کاره رها نمود؟
حسین (ع) ظهور عشق و وصال با محبوب است
چرا نماز شیعه باید معراج او باشد؟
چرا هر روز عاشورا است و هر زمینی کربلاست؟
حسین ، نیک بخت ترین انسان روی زمین از ازل تا ابد است
اگر شیعۀ حسین فقط دعای عرفۀ حسین (ع) را می فهمید اهل سفینۀ نجات حسین می بود .
زینب است که حسین (ع) را جمیل الله معرّفی کرده است
چه کسانی در کربلا در مقابل حسین صف آرائی کرده بودند؟
پایان جدائی و فراق بین خالق و مخلوق
قرائتی دگر از واقعه کربلا (از مزدک تا حسین)
مقدمه
1- قبل از هر چیزی باید اعتراف کنیم که ما شیعیان جز امام حسین (ع) ، امامی دگر نمی شناسیم و سائر ائمۀ اطهار را هم بواسطۀ حسین می شناسیم (بجز علی ع) و درواقع ما مذهب حسینی هستیم زیرا فقط به حسین است که ارادت و عشق داریم و لذا فقط شیعۀ حسین هستیم و به مابقی امامان حداکثر اعتقاد داریم و نه ایمان و عشق و ارادت قلبی . زیرا امامت مربوط به ارتباط ارادت قلبی است و نه باور صرفاً اعتقادی و ذهنی . وگرنه اهل سنّت هم علی (ع) را و سائر امامان شیعه را قبول و باور دارند . اکثر امامان اربعۀ اهل سنّت از شاگردان امام صادق بودند و نه مریدان امام . فرق شیعه و سنّی در همین امر است . شیعه بمعنای پیروی عاشقانه است و نه اطاعت صرفاً عاقلانه .
2- حال بعنوان شیعۀ حسین براستی تا چه حدّی دربارۀ ایشان معرفت داریم و همان واقعۀ ده روزۀ کربلا را لااقل درک کرده ایم .
چرا حسین ؟
3- چرا حسین ؟ بدلیل شهادتش ؟ مگر سائر امامان ما شهید نشده اند ؟ اتفاقاً مظلومیت مابقی امامان ما بسیار بیشتر و شدیدتر از امام حسین است . حسین (ع) اشدّ مظلومیتش ده روز است . مظلومیّت امام حسن (ع) تمام عمرش به مانند آن ده روز اوّل محرّم بود . کسی که با قاتلش زندگی می کند . کسی که احدی از مؤمنان در کنارش نماند حتّی کسی مثل ابن عبّاس که مهمترین و معتبرترین حافظ قرآن و حدیث و عموزادۀ امام و فرماندۀ سپاهش بود نهایتاً به او پشت کرد و تنهایش گذاشت بواسطۀ صلح با معاویه . و امام حسین هفتاد تن مرید عاشق داشت .
4- یا مثلاً مصائب امام رضا و امام موسی کاظم بمراتب شدیدتر و طولانی مدّت تر از مصائب ده روزۀ امام حسین بود . حتّی مصائب امام حسن عسکری (ع) از همۀ امامان هولناکتر است . و یا امام سجاد (ع) .
5- پس چرا امام حسین (ع) . مطلقاً نمی توان گفت که مظلومیت و محنت کشی و رنجی که امام حسین کشید بیشتر از سائر ائمه (ع) بوده است . پس چرا حسین (ع) را امام الائمۀ خود قرار داده ایم ؟
6- برخی از مفسران ابله این امر را بدلیل نژاد پرستی ایرانیان می دانند زیرا همسر امام حسین (ع) ، شهربانو شاهزادۀ ایرانی بوده است که گوئی در ایران هم بطرزی مرموز زیسته و از دنیا رفته است . اگر چنین باشد پس بایستی سلمان فارسی را چون حسین (ع) و بیشتر از حسین بپرستیم زیرا به لحاظ مقام وجودی و کرامت بقول علی (ع) در مقام خود علی (ع) بوده است و اوّلین رئیس حکومت اسلامی ایران از جانب علی (ع) هم بوده که در ایران زیسته و در ایران هم از دنیا رفته است . درحالیکه بدین لحاظ اتفاقاً بسیار هم در نزد ایرانیان مهجور مانده است بدلیل تبلیغات جاهلیّت عربی در طول تاریخ .
چرا حسینی هستیم؟
7- پس چرا حسین (ع) ؟ چرا حسینی هستیم و حتّی رضوی نیستیم درحالیکه امام رضا (ع) سالها در ایران زیست و با دهها هزار ایرانی دیدار کرد و در ایران هم مدفون است و قبرش با عظمت ترین مقابر در میان امامان می باشد و سالیانه دهها هزار نفر به زیارت حضرت می روند و کرامتها می یابند
8- پس چرا حسین (ع) ؟ چرا حسینی هستیم و چرا مهدوی نیستیم ؟ امام مهدی (ع) برای اکثر شیعیان بیشتر جنبۀ اعتقادی دارد و با اینکه امام زنده است و انتظار ظهورش را می کشیم ولی با اینحال ارادت اکثر ما به این امام حی در سطحی نازلتر از امام حسین (ع) است . امام حسین (ع) برای اکثر شیعیان ، امام عشق است . چرا ؟
9- شاهرگ ارتباط شیعیان با اسلام از راه عشق حسینی است و پیامبر و فاطمه و علی را هم از راه حسین دوست می داریم . در یک کلمه اسلام ما ایرانیان اسلام حسینی است . چرا ؟
10- حسین (ع) ، در دین خدا و رسالت محمّدی و ولایت علوی چه نقشی ایفا کرده و چکاره است ؟
11- هر یک از امامان ما و فرزندان علی (ع) و فاطمه (ع) ، مظهر کاملی از یکی از ابعاد ولایت الهی بر روی زمین هستند . درواقع جمع یازده امام ما می شود علی (ع) . این نه به لحاظ مقام امامت که به لحاظ تجلّی ولایت است وگرنه بقول امام صادق (ع) ، همۀ امامان یکی هستند و همه علیّین می باشند .
12- حسین (ع) چکاره است که همۀ امامان ما را تحت الشعاع خود قرار داده است در نزد شیعیان . براستی نمی دانیم . این هم یکی از نادانی های کبیر ما شیعیان نسبت به مذهب و مکتب خودمان است و بلکه نادانی اکبر ماست و اکبر غفلت و جهل دینی و هویّتی ماست . عشقی است بی هیچ معرفت و لذا بتدریج بسمت جنون می رود که این بمعنای خطر فروپاشی است . همانطور که امروزه در کشورمان شاهد گروهها و هیئت هائی هستیم که بخصوص در مراسم محرّم از خود رفتارهائی حیرت آور و مالیخولیائی نشان می دهند که حتّی مسئولین را هم آشفته ساخته اند و دم از «حسین اللّهی» می زنند . این یعنی چه ؟
عشق حسینی
13- اگر این عشق حسینی و حسین پرستی بدلیل مظلومیت او و یارانش در کربلا باشد اولاً که واقعیّت ندارد و سائر امامان از هر حیث مظلومتر زیسته اند و تنهاتر و رنجورتر (امام سجاد ، امام موسی کاظم ، امام عسکری) بوده اند و شکنجه ها شده اند . و ثانیاً بفرض هم اگر این عشق بواسطۀ قتل عام کربلا باشد پس از کفر ماست و بهرحال اصلاً معنای خوبی ندارد که ملاک برتری را فلاکت و بدبختی بدانیم زیرا در اینصورت این نگرش به شیطان پرستی منجر می شود زیرا شیطان بدبخت ترین مخلوق خداست که در عذاب ابدی و فراق جاوید بسر می برد و ملعون عالم و آدمیان است و مطرود خدا .
14- و بعلاوه مشابه قتل عام کربلا و بمراتب هولناکتر دربارۀ یاران امام صادق (ع) هم در مسجد مدینه پیش آمد که حدود هفتاد تن از مخلص ترین یاران امام صادق به امر خلیفۀ عباسی یکجا در مسجد یعنی محلّ عبادت قطعه قطعه شدند و سرشان تا ماهها بر دروازۀ شهرها آویزان بود . همچنین پسر بزرگ امام صادق یعنی اسماعیل هم که نص امامت داشت مسموم و شهید شد و پسر کوچکش موسی کاظم (ع) هم از سن کودکی در زندان زیست و در زندان زنده زنده پوسید . مصائب امام صادق براستی هولناکتر از امام حسین (ع) است . پس مسئله چیست ؟ چرا حسین (ع) را می پرستیم ؟ ما براستی حسین (ع) را می پرستیم اینست مسئله . چرا ؟
15– شاید هم حسین پرستی ما به این دلیل است که در میان همۀ امامان (بجز علی) تنها کسی است که با ظلم نبرد مسلحانه و انقلابی کرده است .
16- البتّه در میان امامان ، علی (ع) و حسین (ع) و مهدی (ع) در رأس علاقه و ارادت شیعیان قرار دارند که صد البتّه یک دلیلش همان تیغ برکشیدن برعلیه طاغوت است جهت کسب قدرت و حکومت ؟! که اگر چنین باشد این هم یک راز دیگر از کفر و امام ناشناسی ماست که امامت را مترادف با حکومت و خلافت می دانیم . و اگر طبق روایات قرار نباشد که مهدی موعود هم تشکیل حکومت جهانی دهد چه بسا مطلقاً ظهورش را انتظار نمی کشیدیم . آیا اینطور نیست ؟
با امام حسین ع زندگی می کنیم
17- با این همه اگر این نگاه انحرافی ما به امامت را هم به حساب عشق حسینی آوریم بازهم توجیه گر اینهمه عشق نمی تواند باشد نمونه اش خود علی (ع) است که مطلقاً برایش نه روضه ای می خوانیم و نه عزاداری قابل توجّهی داریم درحالیکه امام اوّل و اساس امامت است و فقط سالی یکبار آنهم شب 21 رمضان به یاد آن امام هستیم آنهم نه بقوّت عزاداریهای حسینی در همۀ ایّام سال و بهر بهانه ای . ما شیعیان سالی دوازده ماه و هفت روز هفته با حسین زندگی می کنیم و این یعنی امام . یعنی امام باید این طوری باشد که هست . ولی چرا فقط حسین (ع) !؟
چرا امام حسین (ع) چراغ هدایت و کشتی نجات است؟
18- تا به اینجا برای روشن کردن صورت مسئله بود حال بپردازیم به پاسخ مسئله که چرا بقول پیامبر اسلام (ص) ، حسین (ع) چراغ هدایت و کشتی نجات است . چرا هر قطره اشک برای حسین (ع) و واقعۀ کربلا همۀ گناهان را از نفس بشر می زداید ؟ چرا چنین خواصی دربارۀ مصائب سائر امامان مطلقاً نقل نشده است ؟ چرا حتّی تظاهر به عزاداری حسینی هم خیر و ثواب است .
19- بازهم می گوئیم که از لحاظ فجیع بودن واقعۀ کربلا نیست زیرا جنگهای امام علی (ع) در دورۀ خلافت پنج ساله بسیار فجیع تر بود زیرا جنگ با دوستان و مؤمنان بود که خود علی را به اندوه و گریه انداخت . مصائب علی (ع) در 25 سال سکوت و خانه نشینی اش از کلّ مصائب امامان ما برتر است . فقط یک فقره کشتن همسرش فاطمه (ع) کفایت می کند بهمراه فرزندنش محسن که در شکم مادرش بود . درمیان فرزندان علی (ع) و فاطمه (ع) ، حسین خوشبخت ترین همه بود فقط به این دلیل که هفتاد تن عاشق جان نثار داشت درحالیکه مابقی امامان ما در تنهائی زیستند و اکثراً زندانی بودند .
امام حسین به غیر از واقعۀ کربلا نسبت به سائر امامان بسیار با عزّت زیست
پس اینهمه شیون و درد عاشقانه برای حسین (ع) از چیست ؟
بعلاوه اینکه بعد از ماجرای کربلا بزودی کلّ بنی امیّه نابود شدند و انتقام خون هیچ انسانی در تاریخ اینگونه ستانده نشده است . و این از بخت حسین است و دربارۀ سائر امامان چنین اتفاقی نیفتاد .
20- عمدۀ شیعیان جهان خاصه از مردم عامی و امّی ، شیعۀ حسینی هستند . مثلاً گروهی از شیعیان هم جعفری هستند که عمدتاً بر محور فقه جعفری و حوزه های علمیّه قرار دارند و محور ارادت این گروه امام صادق است . و یا گروه دیگری از شیعیان ایرانی رضوی هستند و سائر امامان از درب وجود امامت امام رضا دخیل می شوند . مثل دراویش نعمت اللّهی و شعبات آن . و یا در شمال آفریقا گروهی از شیعیان موسوی هستند و بر محور امامت امام موسی کاظم قرار دارند . همانطور که گروهی از شیعیان هم خاصه در غرب ایران علوی و علی اللّهی هستند مثل فرقه های اهل حق و خاکسار . ولی اکثریّت شیعیان جهان حسینی هستند . بهرحال این مسئله از لحاظ اعتقادی نادرست هم نیست زیرا آدمی در آن واحد که نمی تواند بیش از یک امام داشته باشد . همانطور که فرقۀ اسماعیلیه هم بر محور امامت اسماعیل فرزند امام صادق قرار دارند که نص امامت هم داشت ولی در عصر حیات پدرش از دنیا رفت . ولی بهرحال امام حسین (ع) برای سائر شیعیان غیر حسینی هم امام بعدی محسوب می شود به لحاظ قوۀ ارادت . سخن بر سر عشق است و عشق حسینی همۀ گروههای شیعه را تحت الشّعاع خود گرفته است خواه ناخواه . و این امر تا حدّی است که اهل سنّت هم تحت تأثیر قرار دارند و در عزاداری حسینی شرکت می کنند درحالیکه دربارۀ سائر امامان شیعه احساسی ندارند .
ماجرای کربلا مشابه امتحان ابراهیمی بود
21- خواجه عبدالله انصاری مرید شیخ خرقانی در تفسیر کشف الاسرار امام حسین (ع) را مصداق این آیه از قرآن قرار می دهد که «اگر خداوند به مؤمنان امر به خودکشی کند اکثراً اطاعت نمی کنند الاّ اندکی». درواقع ماجرای کربلا مشابه امتحان ابراهیمی بود در ذبح اسماعیل و نیز ماجرای رها کردن همسر و فرزندش در صحرای برهوت عربستان که عین به کشتن دادن آنها بود . با این تفاوت که آن ماجراها در حدّ امتحانی بود که عملاً واقع نشد . و نیز با این تفاوت که ماجرای کربلا امر به خودکشی بهمراه قتل عام کلّ خاندان و عاشقان خودش بود . و واقع هم گردید . و آنانکه زنده ماندند وضعی بمراتب فجیع تر یافتند .
بدین لحاظ باید امام سجّاد را امام مصائب کلّ بشریّت دانست و بر او گریست نه امام حسین (ع) . و نیز زینب (ع) که از امامت هیچ کم نداشت و همۀ فرزندان علی و فاطمه امام بودند یعنی انسان کامل و فنای در ذات الله . هرچند مابقی یاران حسین هم در طی آن ده روز به مقام فنای ذات حق نائل آمدند و شهید شدند .
درک وجودی امام حسین و یارانش
22- درک وجودی امام حسین و یارانش در معنای تخصّصی «شهادت» نهفته است که برتر از شهادت سائر امامان است . فهم این مسئله به مثابۀ فهم کلّ ماجراست .
23- شهادت نیز مثل همۀ مقامات معنوی دارای درجات است و حسین (ع) در حدّ کمالش قرار دارد و براستی سیّد شهداست .
24- شهید از اسمای الهی در قرآن کریم است . یعنی چه ؟
شهادت یعنی
25- شهادت در یک کلمه یعنی شاهد بر خدا بودن در مخلوقات خدا . بدین لحاظ همۀ عارفان در سلسله مراتب مقام شهادت قرار دارند و شهادت لزوماً ربطی به قتال و خون ریزی ندارد . طبق قول قرآن همۀ انبیای الهی در مقام شاهد بوده اند به درجات از جمله پیامبر اسلام : انّا ارسلناک شاهداً … .
26- در قرآن کریم کشته شدن در راه خدا مترادف با شهید بودن نیست لزوماً . می تواند باشد یا نباشد . این نیز از غلط های مصطلح در مسلمانان است که هر کشتۀ قلمرو جهاد دینی را شهید گویند .
27- فی المثل پیامبر اسلام می فرماید که : کسی که عاشق شود و عصمت پیشه نماید و عشق خود را انکار نماید (برای معشوق) هرگاه که بمیرد شهید مرده است . چرا ؟ زیرا چنین عاشقی که ناکام است با حفظ عصمت خود ، عشقش جلوۀ الهی می یابد و خداوند را در خلق ، دیدار می کند . مثل باباطاهر که می فرماید : به صحرا بنگرم صحرا تو بینم به دریا بنگرم دریا تو بینم … . این مقام شهادت است .
28- طبق روایات قدسی به نقل از امام سجاد می دانیم که امام حسین در واقعۀ کربلا از جانب خداوند مخیّر شد که بین خودکشی و قتل عام خاندان و یارانش و پیروزی و تشکیل یک حکومت جهانی انتخاب کند . و امام حسین اوّلی را برگزید .
سپاه ایرانیان در راه کربلا
29- می دانیم که به لحاظ ظاهری هم سپاه ایرانیان تحت فرماندهی شهربانو همسر امام حسین در راه بودند تا به امام ملحق شوند ولی با یک سوء تفاهم عجیب آنها دیر رسیدند یا امام حسین زودتر شهید شد . پس می توانست چنین واقعه ای رخ دهد که پیروزی عظیمی پدید می آمد .
سخنان سر امام حسین بر نیزه
30- می دانیم که سر امام حسین بر نیزه و در محفل یزید مستمراً قرآن می خوانده و لذا سر مبارکش را چوب و شلاق می زدند تا نخواند . قرآن نمی خوانده بلکه آیاتی برتر از قرآن می خوانده که در حقیقت بطن هفتم قرآن را می خوانده است و آن این بوده : « هر که جستجو کرد مرا یافت مرا . هر که یافت مرا ، شناخت مرا . هر که شناخت مرا ، عاشق شد بر من . هر که عاشق شود بر من ، البتّه من هم عاشق می شوم بر او . و هر که را من عاشق شوم البتّه او را به قتل می رسانم . و هر که را من به قتل برسانم دیۀ او بر من واجب است . و دیۀ هر کسی بر من واجب آید البتّه من خودم دیۀ او هستم .» – این حدیث معروف به حدیث قدسی هم هست که کلام خداوند در معراج به پیامبرش بوده است .
31- گفتیم که شهادت به معنای لقاء الله است در خلق . و شهادتی برتر اینست که خود شهید محلّ ظهور جمال خدا شود و اینست معنای کامل شهید . به این معنا یعنی انسانی شهید خدا می شود و مشهود خدا می شود بعد از اینکه شاهد خدا در غیر خویش شد . همانطور که علی (ع) می فرمود که : من در هر چه می نگرم جز خدا نمی بینم .
32- و این معنا نیز هست که هر کسی در حیات دنیا به لقاء الله برسد و جمال خداوند را دیدار کند خونش ریخته می شود . و این معنای دیگری از شهادت خونین است .
امام حسین ع محلّ ظهور جمال خداوند
33- چون اسلام دین آخرالزّمان و آستانۀ قیامت پنجاه هزار ساله است امکان دیدار با خداوند در حیات دنیا بر عاشقان میسّر است . چون خداوند آشکار است و فقط باید چشم دیدن را یافت .
34- حالا به پاسخ سئوال می رسیم که چرا حسین (ع) . زیرا حسین در میان فرزندان علی و فاطمه تنها امامی است که محلّ ظهور جمال خداوند است و لذا شهادت را به کمال رسانیده و سرور و سیّد و سالار شهیدان است زیرا هم شاهد بر خداست (مثل همۀ امامان) و هم مشهود خداست یعنی محلّ ظهور جمال خداوند .
35- پس داستان حسین (ع) داستان جمال است و داستان جمال هم داستان عشق الهی است و داستان قیامت کبریٰ در همین دنیاست . و لذا همۀ خاندان و یاران حسین در واقعۀ کربلا قیامت کردند زیرا جمال خداوند را دیدار کردند در حسین . و اینست که در ظهر عاشورا آفتاب در آسمان دو تا شد به گزارش بسیاری از اعراب آن روزگار .
36- و نیز پاسخ زینب (ع) را به یزید در شام هم می دانیم که همین واقعه را بر مردمان در مسجد گزارش نمود که : «جز جمال هیچ ندیدم !» حسین را باید شهید کامل و واصل خواند نه سیّد شهدا . زیرا حمزه (ع) هم سید شهدا نام داشت .
37- مفسّران «جمیل» را تعبیر به زیبائی می کنند درصورتیکه هر آدم کم سوادی هم می داند که زیبائی در عربی با لفظ «حُسن» است نه جمال
امام حسین (ع) برای چه مراسم حج را نیمه کاره رها نمود؟
38- حال بهتر درک می کنیم که واقعۀ حج چرا تبدیل به امتحان نهائی یاران و شیعیان حسین شد . و امام حسین (ع) برای چه مراسم حج را نیمه کاره رها نمود و بناگاه چند هزار همراه امام تبدیل به یکصد تن شدند و مابقی هم بین راه کربلا شک کردند و رفتند . و قاضی مکّه هم از موقعیّت استفاده کرد و خون حسین (ع) را مباح اعلان نمود و بدینگونه حسین (ع) عمداً بهانه دست دشمن داد تا او را مرتد و خارجی (خروج از دین) اعلان کنند .
39- این ماجرای نیمه تمام رها کردن مراسم حج و بدتر از آن شمشیر بستن در کنار خانۀ خدا و بدتر از آن شمشیر را از نیام کشیدن و عریان کردن در مراسم حج و خروج از مراسم ، مثل امتحان خضر از موسی است .
ثار الله یعنی
40- داستان خانۀ سنگی خدا که همۀ مشرکان و منافقان بر دور آن می چرخیدند . و خانۀ جاندار و گوشتی و خونی خدا که فقط مخلصین بر دور آن چرخیدند و خون خود را برای او بر زمین ریختند و خود خانه هم خون خود را برای صاحب خانه (خداوند) بر زمین ریخت و لذا این خون خدا بود که بر زمین ریخت و حسین هم ثار الله شد : خون خدا ! و اینگونه بود که خداوند دیۀ حسین (ع) شد و هذا حسین پرستی ! بنابراین حسین (ع) به مثابۀ قیامت امامت است و یا قامت خدا در قامت بشر است .
همانطور که پدرش علی (ع) قبلاً آغاز قیامت را اعلان کرده بود حسین این اعلان را محقق و اثبات نمود : «براستی که رشته های بقای دنیا بریده شد … » .
همانطور که پیامبر اسلام (ص) هم علی (ع) را پرچمدار قیامت نامیده بود حسین (ع) هم برپا کنندۀ آن بود. پس حسین (ع) ، قامت و جمال دین محمّد (ص) بود و حجّت دین آخر الزّمان . و نیز به روایت از پیامبر و علی (ع) می دانیم که ظهور مهدی موعود همان رجعت حسینی است .
این رساله را از اوّل بخوانید
حال یکبار دگر این رساله را از اوّل بخوانید تا بهتر جمال این واقعه را دریابید . زیرا واقعۀ کربلا یک واقعۀ جمالی است . کربلا براستی درب قیامت کبریٰ بود و حسین این پرده را کنار زد : اگر نجات دین محمّد جز در ریخته شدن خون من نیست پس ای شمشیرها مرا در آغوش بگیرید .
اللهم صلّ علی حسین و آل حسین
(خداوندا بر حسین و آل حسین وارد شو) – آمین
دعای قیامت است . و امّا معلوم شد که ما بر که می گرییم . نه بر حسین که بر خدای حسین . با او چه کردند مسلمانان ! وای بر ما . فویلٌ للمسلمین !
41- حال بهتر درمی یابیم که چرا امام سجّاد که تنها مرد باقی مانده از قیامت کربلاست مابقی عمرش جز سجده و عبادت کاری نکرد . و سجّاد کامل شد و پرستنده ترین پرستندگان شد . زیرا فرق کسی که خدا را نادیده می پرستد و کسی که خدای دیده را می پرستد در چیست ؟ و او خدا را در عاشورا دیدار کرده بود و لذا جز پرستش از امامت او کار دیگری باقی نمانده بود آنهم سجده و نه قیام و رکوع و قنوت فقط سجده . در حضور خدا ایستادن گناه کبیره است .
در قیامت کربلا همه کامل و واصل شدند و لذا همۀ شخصیّت های رفته و مانده هر یک اسطوره اند . از زینب تا رقیّه .
42- و لذا در این قیامت و خمخانۀ هاهوتی هر کسی همان است که باید باشد . در اینجا هستی عین بایستی شده است . و همه چیز کامل است و مطلق است . برادر کامل ، خواهر کامل ، عموی کامل ، عمۀ کامل ، پدر کامل ، برادر زادۀ کامل ، فرزند کامل ، زن کامل ، مرد کامل ، کودک شیر خواره کامل ، عروس کامل ، داماد کامل ، دوست کامل ، مرید کامل ، مراد کامل . و دشمنان هم همه کاملند در شقاوت و کفر و پلیدی . وگرنه در کجای جهان آنهم تحت عنوان دین و شریعت و اسلام ، کودک شیر خواره را آب نمی دهند و می کشند . آنچه که در کربلا قطعه قطعه شد بارگاه هاهوتی بود . این خود خدا بود که شهید شد و نامش (در قرآن) در کربلا بود که شأن نزول یافت و محقق و تأویل و تعیّن گردید .
وای بر شیعیان کوفی مسلک
43- کربلا ترمینال خلقت هستی و معاد الهی در عشقش به انسان است . کربلا دروازۀ قیامت و لقاء الله است . کربلا شأن نزول کامل «وای بر نماز گزاران» بود ، وای بر مسلمین ، وای بر حاجی و از همه بدتر وای بر شیعیان کوفی مسلک .
44- و نیز اینست معنای آن سخن معروف امام سجاد که : «خداوندا اگر آن رازی را که در ما نهاده ای بر ملا کنیم ما را به جرم بت پرستی سنگسار می کنند . » .
و چه کسانی سنگسار می کنند ؟
آن سنگ پرستانی که خدا را می کشند تا خانه اش را تصاحب کنند .
آن امام کشانی که قبرش را چون بتخانه به زر و سیم آذین می کنند و می پرستند .
آن کسانی که آسمان را به جای خدا می پرستند .
همانهائی که در روز قیامت و در حضور خداوند از فرط کفر و بخل و عداوت خودشان را با صورت در آتش دوزخ سرنگون می کنند (قرآن) تا جمالش را نبینند .
کسانی که خدا را در صورتی می پرستند که اصلاً وجود نداشته باشد و اگر هم باشد از پشت بام آسمان پائین تر نیاید و مزاحم زندگیشان نشود .
عدم پرستانی که نام مستعار خود را خدا نهاده اند .
آنانکه سر حسین بریدند
کفّار و شرابخوار نبودند
رفتند به نماز بعد ذبحش
وانگه بدن ورا دریدند
و امّا بعد …. مراسم عزاداری حسینی برپا کردند (اهل کوفه) .
حسین ، خدا نبود
45- و این نیز واضح است صد البتّه که حسین ، خدا نبود بلکه برعکس . یعنی این خدا بود که در حسین رخ نمود. خدائی که در یک درخت حاضر می شود و با موسی سخن می گوید و یا از صخره ای رخ می نماید چرا که در انسان رخ ننماید آنهم انسانی چون حسین . حال نام این را می توانید حسین اللّهی بگذارید یا الله حسینی . کربلا تلاشی موفق برای کشف نقاب از خداوند بود بواسطۀ حسین . پس این نیز واضح شد که حسین برای حکومت قیام نکرد بلکه برای قیامت قیام کرد . همانطور که مهدی (ع) هم چنین است و خواهد بود و طبق روایات ، او را هم خواهند کشت و بدینگونه پروندۀ بشریِت بر روی زمین بسته خواهد شد و ژنتیک و بیونیک و نانوتکنولوژی و بمب نوترونی هم کاری از پیش نخواهد برد .
حسین باوری ، این سفینه است
46- حال بهتر درک باید کرد که چرا حسین (ع) سفینۀ نجات است . آیا واقعاً مفهوم شد ؟!
حسین باوری ، این سفینه است .
و اینست که فریاد می کشیم که کسی که قیامت زمینی را فهم و باور نکند اسلام محمّدی و امامت و علی و حسین و مهدی و شیعه را هم فهم نکرده و هنوز در دورۀ جاهلیّت بسر می برد یعنی نه تنها از دین خارج است بلکه از دنیا و واقعیّت وجودی جهان امروز هم خارج است یعنی که اصلاً نیست .
حسین (ع) ظهور عشق و وصال با محبوب است
کربلا کاملترین صحنۀ تاریخ و کائنات است . به زبان خودمانی اینجا حجله گاه خدا و انسان است . پس حسین (ع) ظهور عشق و وصال با محبوب است . کربلا عروسی خداست و چه ساق دوشهائی ! حسین ، نخستین انسان یگانه است . علی ماه جمال بود و حسین هم خورشید جمال . «حسین» در لغت از «حُسن» بمعنای زیبائی است . حسن (برادر حسین) بمعنای زیبا است ولی حسین بمعنای «زیبا شده» است . و اینگونه انسانی می تواند به کمال زیبائی و جمال برسد .
به این سفینه وارد شوید تا زیبا شوید .
و اینکه حسین ، زیباترین انسان است . نه ! زیبا شده ترین انسان !
47- عشق ، صحنه ای زیباتر و عاشقی عاشقتر از این ندیده بود و لذا زان پس هر عشقی کمتر از این حرام شد و فسق گردید و همۀ عشاق ناکام شدند .
حسین رکورد انسانیّت را شکست
48- و انسانیّت هم به مرتبه ای رسید که قبلاً نرسیده بود . و لذا انسان بودن فقط حسینی بودن است . حسین رکورد انسانیّت را شکست . از این منظر شاید ناله و فغان و سینه زنی و قمه زنی معنائی بهتر داشته باشد . یعنی بر خود گریستن نه بر حسین و خدای حسین گریستن . بر کوفی بودن خود گریستن .
کوفی بودن یعنی با حسین بودن ولی نبودن .
49- خروج حسینی ما را به یاد سخن پدرش علی (ع) می اندازد که گفت : «ای مؤمنان بدانید که هر چیزی را غایتی است و اسلام را هم غایتی است . پس با رعایت حقوق اسلام به غایتش برسید و آنگاه برای خدا از اسلام خروج کنید .» . این همان قیامت است .
50- و امّا بیهوده نیست که دعای عرفۀ ما را کسی جز حسین (ع) نمی بایست عرضه می کرد چرا که نادیده و نابوده خدای را چگونه توان معرّفی کرد .
چرا نماز شیعه باید معراج او باشد؟
51- اینکه چرا نماز شیعه باید معراج او باشد و سجده اش بر تربت کربلا و قیامت حسینی . و نیز چرا بی امام را نماز نیست . چرا که بقول علی (ع) خدای نادیده را پیروانش هم نباید بپرستند و سجده کنند . پس نماز هم حسینی است زیرا خدا جز در حسین دیده نشده است . پس بدون چنین حسینی را نه نماز است و نه دین و نه خدای حقیقی که هوای نفس نباشد که سجده می شود .
چرا هر روز عاشورا است و هر زمینی کربلاست؟
52- حال شاید باور کنیم که چرا : هر روز عاشورا است و هر زمینی کربلاست . چرا که در قیامت بسر می بریم ، قیامتی که در کربلا افتتاح شد . و این بدان معناست که هر روز قیامت و هر جائی قیامت سراست و لقاء الله . و این بسیار فراتر از ظلم ستیزی سیاسی است زیرا مگر فقط حسین با ظلم ستیز کرده است . ظلم ستیزی حسین ، ستیزه با پرستش خدای نادیده و نابوده است . و ستیزه با کسانی که مخالف ظهور جمال خداوند هستند یعنی دشمن قیامت و لقاء الله هستند و می خواهند تا ابد خانۀ خدا را پرستش کنند و از پرستش خود خدا بگریزند . ستیزه با کسانی که خدا را قربانی خانه اش می کنند و خانه ای می خواهند بی خدا .
حسین ، نیک بخت ترین انسان روی زمین از ازل تا ابد است
53- و امّا چگونه یک مسلمان شیعه نمی تواند درک کند و با تمام وجودش احساس کند که حسین ، نیک بخت ترین انسان روی زمین از ازل تا ابد است همانطور که زیبا شده ترین ولی خدا . چرا که بیش از هفتاد تن از عشاق از خاندان و یاران داشت و برتر از آن اینکه همۀ آنها حاضر شدند که در جشن وصال محبوبشان با پروردگارشان بجای نقل و نبات ، خون خود را بر حجله گاه او بپاشند و بازهم برتر از آن اینکه پیشاپیش بعنوان ساق دوشهای یار پیش پایش ذبح شوند و او را در لحظۀ وصال با پروردگارش تنها بگذارند و مزاحم نباشند .
54- چنین بخت کبیری نصیب کدام نبی و ولی در تاریخ هستی شده است جز حسین .
55- و امّا در نقطۀ مقابل حسین ، فرزندش مهدی که از فرط بیکسی و تنهائی و بی یاری یا در غیبت صغری بود و یا در غیبت کبرائی که اینک حدود دوازده قرن از آن می گذرد و هیچکس در انتظار ظهورش نیست الاّ اینکه جام زهری دگر به او بنوشانند .
56- حال برای خدا بنگرید که بر کدامیک باید گریست و بر سر و سینه کوفت و بر خود تیغ کشید : حسین یا مهدی ؟ این هستی اندوه و غربت کائنات و این اندوه و غربت هستی در کائنات ، تک و تنها . حتّی بی هیچ آئینه ای که در آن بنگری تا ببینی که هنوز هم هستی .
57- و امّا آنکسی هم که شهادت می دهد بر این واقعه ، شهید است . یعنی ملحق می شود بر این سفینۀ نجات و حجلۀ وصال .
58- و اینگونه بود که سجده بر آسمان تبدیل شد به سجدۀ بر خاک آنهم تربت کربلا .
59- اگر شیعۀ حسین بداند که چه می گوید و چه می کند وارد بر سفینۀ نجات حسین است .
60- چرا دعای عرفۀ ذبح اسماعیل را می بایست حسین ادا می نمود ؟ زیرا راهی عرفات کربلا بود .
اگر شیعۀ حسین فقط دعای عرفۀ حسین (ع) را می فهمید اهل سفینۀ نجات حسین می بود .
سفینۀ نجات حسین (ع) ، عرفۀ حسینی است . عرفات حسین و عرفان حسین .
ظهور مهدی هم رجعت حسینی است
61- و اینست که ظهور مهدی هم رجعت حسینی است .
62- شیعه باید در اذان و اقامۀ نمازش این شهادت را هم بیفزاید که : اشهد انَّ حسیناً جمیل الله .
63- همانطور که دربارۀ فاطمه (ع) گفته بودیم که بدون شهادت بر مقام فطرت اللّهی فاطمه ، مسلمان اذن و اجازه و امکان اقامۀ صلوٰة نمی یابد : اشهد انَّ فاطمة فطرت الله .
64- و امّا زینب (ع) که مظهر فاطمۀ زهرا در صحرای کربلاست نه تنها شاهد شهید است که خود شهید در شهادت حسین است . و این شهادت مضاعف و برتر است همچون شهادت امام سجّاد در این واقعه.
65- این دو تن (زینب و امام سجاد) را کسی در این صحرای عرفات حسینی نشناخت ، مگر حسین را شناخت .
66- زینب خود شهید همۀ شهدای کربلاست . همانطور که حسین (ع) به مصداق کلام خدا ، نور علی نور است زینب هم شهید در شهید است : شهید شهید !
زینب است که حسین (ع) را جمیل الله معرّفی کرده است
67- این زینب است که حسین (ع) را جمیل الله معرّفی کرده است . چه بسا امام سجاد بدلیل بیماری حیرت آور و تب جانسوزش در آن واقعه بکلّی بیهوش بوده است ولذا زینب تنها شاهد شهید است او چشم شهادت است یعنی آن نگاهی که جمیل الله را دید و لقاء الله نمود . لذا زینب وارث واقعه است یعنی وارث جمیل الله است . آیا چنین چشمانی هرگز در تاریخ بوده است . آیا چشم زینب را چه کسی به ارث برده است. زینب چشم خدا در قیامت کبرای کربلاست .
68- کدام عقل و دین و شریعت می گوید که کلّ خاندانت را بهمراه کودکان و زنان و بیماران به میدان جنگی ببر که کشته شدنشان حتمی است آنهم نه به احتمال ریاضی بلکه با برنامۀ قبلی و به عمد و آگاهی کامل . زیرا حسین به همۀ همراهیانش بارها و بارها اتمام حجّت کرده بود که هر که می خواهد حتماً کشته شود بیاید .
69- از همین رو واقعۀ کربلا را باید به یقین شأن نزول آن کلام خدا در قرآن دانست آنگاه که خداوند مؤمنانی را امر به خودکشی می کند . دقیقاً همچون ذبح اسماعیل بدست ابراهیم . و اینکه حسین قبل از حرکت بسوی کربلا در صحرای عرفات دعای عرفه می خواند که دعائی خاص اوست و سابقه ندارد که مربوط به عرفۀ ابراهیم در ذبح اسماعیل است .
70- و امّا خودکشی به امر خدا بدعتی در دین است و عین خروج از اسلام است برای خدا بقول علی (ع) .
71- وگرنه آن کودک چند ماهه در این قیامت چکاره است ؟ و رقیّه که می بایست حتماً سر پدرش را می دید و از دنیا می رفت .
این پسر شش ماهه و آن دختر شش ساله در این واقعه چه می گویند ؟
72- قاسم که قصد عروسی داشت برای چه به کربلا آمده بود با عروسش .
73- همۀ اینها امر به خودکشی شده بودند و این امر را لبیک گفته بودند .
مقام ابرار (آزاده گی)
74- اینجا واقعاً یک جشن تمام عیار و عروسی کامل ابرار بود .
« به مقام ابرار (آزاده گی) نمی رسید الاّ اینکه از محبوبترین چیزهای خود برای خدا انفاق کنید » قرآن .
75- شأن نزول کامل این آیه نیز کربلاست . و در حقیقت کربلا شأن نزول آیات قیامت در قرآن است و اگر اسلام دین آخرالزّمان است پس واقعۀ کربلا شأن نزول جان اسلام است و شأن نزول جان دین است زیرا مقصود خداوند از خلقت همانا معرّفی خداست . پس کربلا میعادگاه کائنات است .
76- بارها نشان داده ایم که کلّ دین خدا و راه انبیاء و اولیای الهی در یک کلام چیزی جز براندازی نژاد از نفس خویش نیست . این جریان که همان ریشه کنی شجرۀ ممنوعه است از آدم تا خاتم درجاتی را طی نمود و در واقعۀ کربلا کامل شد که براندازی کلّ خاندان بود .
تو ای بابا در آن دوران چه لرزیدی ز ذبح پور
ولی پورت به عاشورا چه ذبح خاندانی کرد
77- در این ذبح خاندانی حتّی رعایت استمرار امامت هم نشد و امام سجاد که در تب می سوخت هم در لای زیلوی پیچیده شده به قیامت سرای کربلا آورده شد . و بارها هم قصد جان ایشان شد ولی خدا نخواست و ایشان زنده ماند .
78- آیا کسی می تواند هیچ تصوّر و تأمّلی از امامت امام چهارم داشته باشد و اینکه بعد از این قیامت بر او چه گذشت ؟
79- همین قدر می دانیم که زان بعد هر کسی که امام سجّاد را دیدار کرده ایشان را در حال سجده دیده است و اینست که نام سجاد بر ایشان مانده است .
چه کسانی در کربلا در مقابل حسین صف آرائی کرده بودند؟
80- و امّا آنانکه در مقابل حسین در کربلا صف آرائی کرده بودند چه کسانی بودند که تعداد از ده هزار تا چهل هزار نفر گزارش شده اند در مقابل هفتاد نفر .
81- اینان که در مقابل حسین بودند اکثر قریب به اتفاق نماز خوان بودند و بخش قابل توجّهی از آنان هم تا ده روز قبل با حسین بیعت کرده بودند و قسم یاد نموده بودند که با حسین در مقابل لشکریان یزید جهاد کنند . و صدها نامه و طومار و دعوت نامه و بیعت نامه و پیشنهاد قیام برای حسین فرستاده بودند که : تو برخیز مابقی با ما !؟
82- ولی حسین این بیعت کنندگان را می شناخت و یادش نرفته بود که با برادرش حسن (ع) و پدرش علی (ع) چه کرده بودند .
83- ولی هرگز چنان قسم ها و نامه های من فدایت شوم که برای حسین نوشته شده بود برای حسن (ع) و علی (ع) نوشته نشده بود .
84- ولی در مکّه و بین راه این قیامت وقایعی رخ داده بود که مصداق کامل خروج حسین از دین را به ثبوت می رساند .
85- عمده لشکریان ابن زیاد که در کربلا در مقابل حسین ایستاده بودند تا چند روز قبلش در جناح حسین قرار داشتند . فقط انگشت شماری به وعدۀ حکومت بصره و ری و فارس برعلیه حسین شوریده بودند مثل عمر سعد و شمر . ولی مابقی حسین را بناگاه مرتد و خارجی یافته بودند و حاکم شرع هم که مردی مورد اعتماد مردم بود حکم ارتداد حسین را امضاء کرده بود . واقعیّت این بود که حسین حج را زیر پا نهاده بود و این عمل در مقابل دیدگان مردم انجام شده بود .
آیا این یک خودکشی سیاسی – عقیدتی نبود که حسین مرتکب شد ؟
86- مشابه حکم ارتداد حسین دربارۀ علی و یارانش هم بواسطۀ شیوخ بزرگی مثل ابوموسی اشعری صادر شده بود .
87- واقعۀ نهروان یک بار دیگر در کربلا تکرار شده بود و همه شیعیان بودند که در مقابل حسین قرار داشتند .
88- اصلاً خود ابن زیاد هم روزی حاکم فارس به نمایندگی از علی (ع) بود و شیعه ای مخلص و مریدی جان نثار محسوب می شد و چون علی ، عبایش و کفشهایش وصله دار بود . و از آنجا که بی پدر بود (نامشروع) ، علی (ع) او را برادر خواندۀ خود نموده بود و بدین گونه دارای هویّتی خارق العاده شده بود. درست مثل ابن ملجم که عمری مرید علی (ع) و پسر خواندۀ علی خوانده می شد چون او هم فرزندی نامشروع بود و خاندانی نداشت .
بعلاوه خود شمر و عمر سعد هم بزرگ شدۀ خانۀ علی و همبازی حسن و حسین بودند . و می دانیم که ابن ملجم و شمر هر دو قاری و حافظ قرآن بودند و پینه بر پیشانی داشتند .
حکم قتل امام حسین
89- این حقیقت تاریخی را هم باید دانست که حکم به قتل رساندن حسین به امضاء یزید در شام به هنگام نیمه شب و سیاه مستی یزید صادر شده بود که به روایتی یزید فردای آن روز به خود آمد و گروهی را فرستاد تا جلوی این حکم را بگیرد ولی دیر شده بود . زیرا یزید از پدرش معاویه به وصیت داشت که :
مبادا که خون آل علی بریزی که بساط حکومت تو برکنده می شود . که همینطور هم شد .
90- پس در مقابل حسین ، جز شیعیانش قرار نداشتند . و اینست مسئله !
91- دعوای بین شمر و عمر سعد را در ظهر عاشورا هم می دانیم که شمر اصرار داشت که حسین را زودتر بکشند مبادا که نماز ظهر قضاء شود . و لذا بعد از کشتن حسین (ع) بلافاصله نماز جماعت برپا نمودند و به شکرانۀ از بین بردن یک مرتد و خارج از دین ، عبادت کردند .
92- ولی در عوض می دانیم که نخستین شهید کربلا یعنی حرّ ابن ریاحی هرگز با حسین بیعتی نکرده بود و مورد اعتماد یزید و فرماندۀ قوای ابن زیاد و برادر خواندۀ ابن زیاد محسوب می شد و مشاور ویژۀ او و محرم اسرار دستگاه ابن زیاد بود .
93- براستی در جناح مقابل حسین (ع) چه خبر است ؟
مشابه جنگ کتاب (قرآن) با علی (ع) در نبرد صفین است و حالا جنگ خانۀ خداست برعیله خلیفۀ خدا و مظهر جمال خدا .
جنگ بین ایمان و نفاق است
94- این جنگ بین اسلام و ایمان است . جنگ بین نماز سهوی و ذکر قلبی است . جنگ بین ایمان و نفاق است . جنگ بین عرفان و جانماز .
95- این یک نبرد سیاسی بر سر قدرت دنیوی نیست هرچند که از این نبرد به نفع قدرت بهره گرفتند که البتّه بهره ای بس حقیر و کوتاه مدّت بود و این نبرد بنی امیّه را از روی زمین پاک کرد .
96- این نبرد بین ظاهر و باطن دین است . این نبرد بین شریعت و طریقت است .
97- این نبرد بین شکیّات نماز و دعای عرفه است .
98- این نبرد بین خدا و خانۀ خداست .
99- و بیهوده نیست که نخستین مراسم عزاداری حسینی در همان مسجد شام در حضور یزید و ساعتی بعد از سخنرانی زینب آغاز شد .
100- آیا قیامت کربلا فهمیده شده است ؟
101- قیامت کربلا نبردی بین دستگاه خلافت اموی و خلافت الهی بود بر حسب ظاهر . ولی باطناً و عملاً آنانکه قتل عام کربلا را انجام دادند امویان نبودند . آری کفر با دست اسلام گردن ایمان را زد . اینست مسئله !
102- اگر مسئله امویان بودند پس چرا با نابودی بنی امیّه بدست شیعیان و ایرانیان علوی ، حکومت اسلامی بدست بنی عباس افتاد که بمراتب رذلتر و شقی تر و آدمخوارتر بودند . و چرا امام صادق زمام حکومت اسلامی را از ابومسلم خراسانی نپذیرفت و ابومسلم به نزد بنی عباس رفت تا لااقل حکومت را بدست مسلمانان بسپارد . هرچند که خود ابومسلم بدست خلیفۀ اوّل عباسی و در کاخ خلیفه ، بعنوان سردار میهمان ، به قتل رسید .
103- بنی امیّه ، کافرانی علنی و دشمنان آشکار و قسم خوردۀ اسلام و مسلمانان بودند . ولی بنی عباس به نام دفاع از علی و آل علی و انتقام از خون حسین بر سر کار آمدند که یکی از مهمترین نمایش این نفاق واقعۀ ولیعهد خواندن امام رضا در دستگاه مأمون عبّاسی است .
104- بنی امیّه هرگز امامی را نکشتند . همۀ امامان ما بدست مسلمانان نماز خوان و اکثراً شیعه کشته شدند که در نبرد با بنی امیّه هم بودند مثل ابن ملجم و شمر . منتهیٰ در نبرد با امامان و مؤمنان مخلص برای مدّتی همکار بنی امیّه شدند . بنی امیّه و بنی عباس بدون وجود مسلمانان منافق و شیعیان مشرک امکان ادامۀ حیات نداشتند .
105- دین اسلام در جریان اطاعت و ارادت در رابطه با امامان و اولیای الهی در وجود آدمی تبدیل به ایمان می شود در غیر اینصورت در جریان شرک به نفاق منتهی می گردد . یعنی اسلام منهای اطاعت از امام برابر است با نفاق که کفر دوطبقه و مافیائی است .
106- پس واقعۀ کربلا رویاروئی اسلام مؤمنانه با اسلام منافقانه است : ایمان و نفاق !
107- انسان منافق در آئینۀ وجود امام است که نفاق خود را می بیند و رسوا می گردد و اینست که منافق دشمنی بزرگتر از وجود امامان و مؤمنان مخلص برای خود سراغ ندارد .
108- امام تجسّم ایمان است و منافق دشمن قسم خوردۀ مؤمن است . کافران اگر در منافع دنیوی خود مؤمنان را مانع نیابند با آنان عداوتی ندارند ولی عداوت منافق با مؤمن یک واقعۀ قلبی است .
109- مسئلۀ آخر الزّمان و گشایش قیامت ، در صدر و محور دین اسلام محمّدی قرار دارد و کسی که این امر را درک نکند و حقّش را ادا ننماید مسلمان محمّدی نیست . بخش عظیمی از حکمتهای علی (ع) مربوط به همین حقیقت عظیم است از جمله آن سخن که ذکرش رفت که دعوت مؤمنان است برای رسیدن به غایت دین و سپس خروج از آن برای خدا . این همان خروج از زمان است و آستانۀ آخرالزّمان و قیامت.
110- از این حقیقت مذکور آخرالزّمانی ، بنی امیّه غایت سوء استفاده را نمودند و مذهب مرجئه را بنا کردند که عین مکتب کفر تقدیس شده است . منطق معاویه و عمرعاص و خالدبن ولید و مروان حکم که بانیان این مکتب ابلیسی بودند این بود که : بواسطۀ آخرالزّمان ، شریعت منسوخ است و بنابراین فقط نماز بخوانید و ارتباط با خدا را حفظ کنید و مابقی آزاد هستید که هر کاری که دلتان می خواهد بکنید : نماز می خوان و هر چه خواهی کن .
111- ماجرای شرابخواریهای معاویه و یزید و خالدبن ولید بر سر نماز مشهور است . ولی حقیقت امر آخرالزّمان در مکتب علی و امامان اینست که دین و همۀ احکام شریعت بایستی باطنی و قلبی شود . این امر در قرآن هم مذکور است که : مگوئید که مؤمنانیم بلکه فقط اسلام را ادّعا کرده اید و هنوز در قلوب شما راه نیافته است .
112- آخرالزّمان عرصۀ اخلاص در دین است :
یا کفر خالص و آشکار و یا ایمان خالص . و نفاق تنها دشمن قسم خوردۀ اخلاص و صدق است و لذا هم با کفر در جنگ است و هم با ایمان . و علت وجود عصر آخر الزّمان همان امر امامت است و امام خود آن مرز بین کفر و ایمان است ، میزان است . آنانکه نمی خواهند بین کفر و ایمان انتخاب کنند منافقانند که دشمن انتخاب هستند .
113- احکام الهی را کسانی می توانند صادقانه به اجرا آورند و در زندگی خود جاری سازند و حیات حقیقتاً دینی و معنوی داشته باشند که تحت ولایت و ارادت و اطاعت امام زنده ای باشند که منشأ ایمان و ضامن اجرائی دین در وجودشان است در غیر اینصورت دچار ریا و نفاق و عذاب و رسوائی می شوند و این عذاب را به سمت امام فرافکنی می کنند و از مؤمنان انتقام می ستانند . انسان بی امام اگر هم بخواهد دینی زندگی کند نمی تواند و لذا ریاکار می شود . این یک قانون ذاتی است . امام خلیفۀ خدا و مظهر ارادۀ حق بر روی زمین است ولذا بدون تصدیق و تأئید امام ، دین و خداپرستی امری دروغین و محال است . با امام ، دین همان صراط المستقیم و راحت ترین راه سعادت است و بی امام ، زندگی دوزخ است .
114- علی (ع) می فرماید : «من تقسیم کنندۀ بهشت و دوزخم و مرز بین حق و باطل» .
بنابراین منافقان می بینند که عذاب حاصل از انکار امام نیز از جانب امام است زیرا امام مظهر ارادۀ پروردگار است و لذا از او انتقام می ستانند زیرا او را علت عذاب خود می یابند . امام رحمت است برای مؤمنان و عذاب است برای منکران و منافقان .
115- به لحاظی باید گفت که امام ، سپر بلای خدا در قبال خلق است . امام شهید خدائی در خلق است . پس امامت ، همان واقعۀ عشق بین خالق و مخلوق است و منکران خصم این عشق و دوستی بین انسان و خدا هستند .
پایان جدائی و فراق بین خالق و مخلوق
116- آخرالزّمان یعنی پایان جدائی و فراق بین خالق و مخلوق و آغاز حضور و ظهور خداوند بر روی زمین . و این همان واقعۀ امامت است . «حق آمد و باطل رفت» – این همان معنای ختم نبوّت نیز می باشد و پایان عمر کسانی که نان دلاّلی بین خدا و خلق را می خورند .
و این دلاّلان در رأس دشمنان امام قرار دارند و قاتلان امامان و عارفان هستند زیرا عارفان خلفای امام در عرصۀ غیبت می باشند . در نقطۀ مقابل امام ، این دلاّلان و فریب خوردگان دکان واسطه گی خدا و خلق قرار دارند و ریزه خواران این دکان .
117- و این نبرد با حضور و ظهور خداوند در میان خلق است . کربلا صحنۀ آشکار این نبرد است . و لذا شهادت حسین همان شهادت خداوند است . و این امری واحد است .
118- «یاری کنید مرا تا یاری کنم شما را» – این کلام خدا عین واقعۀ کربلای حسینی است . یاری متقابل حسین و خدای حسین . این همان شهادت متقابل نیز هست . حسین یاری داد خداوند را و خداوند هم یاری داد حسین را و از وجودش آشکار شد . این آیه عشق بین خالق و مخلوق است : یاری در ظهور !
119- و لذا معرفت بر این ظهور و تصدیق این ظهور و معرّفی این ظهور همانا الحاق به این ظهور است و این همان الحاق به سفینۀ نجات است .
120- خداوند به حسین گفت : خود و نژادت را از خودت برانداز تا نور نزاد و آفتاب جاودانۀ ذات را از تو آشکار کنم . از میان برخیز تا خدا رخ بنماید .
121- پس بیهوده نیست که به لحاظ احساس و عقل دینی ظهور مهدی بطرزی شدید با امام حسین ارتباط دارد . این نه به لحاظ مسئلۀ قیام و تشکیل حکومت بلکه از لحاظ ظهور الوهیت است و جمال .
122- حسین (ع) ، جمال عریان دین در حدّ کمال است . و جمال کامل «لا اکراه فی الدّین» نیز هست .
123- حسین (ع) نشان داد که دین خالص همان عشق است . کربلا ظهور کمال عشق عرفانی است . حسین (ع) اکمل عارفان نیز هست .
منبع: انسان کامل جلد اول،اثر استاد علی اکبر خانجانی
برای دانلود این کتاب کلیک کنید
بیشتر بخوانید در: