بسم الله الرحمن الرحیم

 

قدر انسان

«جبر و اختیار»

 

یکی از محوری ترین معضلات و معماهای فکری و فلسفی و عقیدتی بشر از قدیم الایام تا به امروز، دیالکتیک جبر و اختیار است. از حقیقت و اسرار این معضله از عهد کهن تا به امروز چیزی آشکارتر نگشته است الا اینکه بواسطه علوم و فنون مدرن بر تعدّد جبرهای بشری افزون شده است همچون جبر تاریخ، جبر ژنتیک، جبر اقتصاد، جبر ضمیر ناخودآگاه، جبر وارثت و فرهنگ و سنت، جبر جامعه و امثالهم! از قدیمی ترین جبرهائی که بشر می شناسد جبر سرنوشت یا بخت است که بسوی آسمان و عوالم غیب و خداوند فرافکنی می شود و این عمومی ترین و جهانی ترین جبری است که بشر شناخته است.

و اما از منظر اعتقاد و حکمت دینی باور به هر جبری که بر اراده و اعمال بشری مسلط باشد بمعنای بی مسئولیتی بشر در قبال خویشتن است در محضر قضاوت و عدل الهی در دنیا و آخرت! تحت الشعاع هر جبری بخشی از اعمال زشت و ناهنجار بشری توجیه و قابل تبرئه می شود. ولی در کلام خداوند در مذاهب ابراهیمی، هیچ جبری پذیرفته نیست یعنی هیچ خطا و گناهی بدون مؤاخذه و کیفر باقی نمی ماند مگر اینکه بخشوده شود. در قرآن کریم در آیه ای طویل هر نوع فرافکنی اعمال بسوی دیگران مطرود و غیر قابل قبول است: و اگر در آنروز بگوئید که مسئولیت اعمال بد ما بر عهده والدین و همسران و فرزندان و خواهران و برادران و عمو و عمه و رهبران و دوستان ماست از شما پذیرفته نمی شود و دروغ می گویید و می دانید که دروغ می گوئید! از این کلام الهی بوضوح درک می شود که هر کسی در وجدان خودش می داند که اگر نمی خواسته مرتکب فلان عمل زشت نمی شده است و هیچکس او را مجبور به گناه نکرده الا اینکه خود از وی در ارتکاب گناهش یاری طلبیده و او را شریک جرم خود نموده است. پس باطناً خود می داند که مسئول همه اعمالش جز خود او کسی نیست و به دروغ مسئولیت گناهان خود را به دیگران نسبت میدهد و خودش هم بر دروغ خود آگاه است. در حقیقت خداوند آن هسته مرکزی نفس ناطقه آگاه و صاحب اختیار و آزاد را مخاطب خود در دین ساخته و اهل ایمان را انسانهائی صاحب اراده و اختیار و کاملاً آزاد می خواهد و لذا حتی در دینش هم هیچ اجباری را نمی پسندد. در حقیقت دین خواهی عین آزادی خواهی و مکتب اصالت اختیار و مسئولیت کامله انسان در قبال خویشتن است در محضر حق! زیرا خداوند هیچ نوع جبری برای انسان قرار نداده و دینش را پیش روی انسان نهاده تا او را از هر جبری برهاند و به مقام حرّیت برساند که مقام زیست جهانی انسان در هفت زمین و آسمان و ماورای آن است. و این وعده ائمه شیعه برای شیعیان می باشد. و لذا مذهب شیعه مکتب حرّیت محض انسان در جهان است مبرای از هر جبری! و انسان کامل یعنی انسان حرّ! و اما این حریت از چه راهی حاصل می شود؟ از یک روش مطلقاً دیالکتیکی که تقوا نامیده می شود: ای اهل ایمان تا می توانید تقوا پیشه نمایید! یعنی آنکه با نفس خود دائم در پرهیز و جدال است و خود را به بند امر الهی مقید و مجبور می سازد از هر جبر غیر الهی میرهد از جبر خانواده و قومیت و نژاد و ژنتیک و تاریخ و جغرافیا و جامعه و اقتصاد و تکنولوژی و نهایتاً از جبر مکان و زمان! و این مکتب اصالت آزادی است! در این باره در کتاب دیالکتیک دیالکتیک به تفصیل سخن نموده ایم.

آدمی از طریق مجبور ساختن خود به امر خداوند صاحب اختیار می گردد زیرا آدم، عدم است و تبعیت عدم از وجود (خداوند) موجب وجودیابی عدم می شود و هر که وجود یافت صاحب اختیار است و همچون خداوند می تواند بیافریند! این حق انسان کامل است.

رسول خاتم(ص) می فرماید که همه اهالی جهنم (کافران) اهل جبرند! یعنی آنهائی که به دین خدا پشت کرده اند در قلمرو جبرها زیست می کنند و لذا نسبت به بالادستان خود مجبورند و نسبت به فرودستان خود هم جبارند! و منطق حاکم بر همه امور زندگیشان با انواع جبرهای علمی و فنی و سیاسی و اقتصادی و تاریخی و اجتماعی و ژنتیک و موروثی و امثالهم توجیه و تبیین می شود و لذا ذاتاً خود را از هر مسئولیتی مبرا می کنند چون اصلاً خود را صاحب اختیار و آزادی نمی یابند. و این کل داستان انسان کافر است چه نماز بخواند و چه نخواند چه خدا خدا کند یا نکند فرقی نمی کند و اتفاقاً کافری که در لباس دین پنهان شده همه بدبختی های خود را به گردن خدا می اندازد و خدای او جز بدبختی چیز دیگری ببار نمی آورد. این خدای کفر و کافران است که در واقع این خدا اسم مستعار شیطان است و شیطان سلطان جهنم و جبر است.

ولی قدر آدمی در مقصود خداوند از آفرینش هیچ کمتر از قدر وجود خالق نیست که مظهر کامل آن در مذهب ما علی مرتضی و امامان معصوم ما هستند که اسوه های آزادی از قید مکان و زمان می باشند و آفریننده جهان های برتر و انسانهای برتر!

پروردگارا قدر ما را علوی گردان! آمین!

 

                                                                                                                                     علی اکبر خانجانی

                                                                                                                                02/02/1401- شبهای قدر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *