صلاة - لقاءالله
فهرست مطالب
تأویل واژه « صلوة»
در قرآن و همچنین روایات شیعی می خوانیم که حضرت ابراهیم پس از پیروزی بر امتحانات الهی و واقعه ذبح اسماعیل که به کمال رسالت خود رسید از طرف خداوند مورد لطف خاصی قرار گرفت و خداوند از او خواست تا هر چه که می خواهد خداوند اجابت فرماید . حضرت ابراهیم (ع) از خداوند خواست تا او و فرزندانش اهل صلوة شوند .
آیا حضرت ابراهیم تا قبل از آن اهل صلوة نبود ؟
پس معلوم می شود که در اینجا سخن بر سر واقعه ای برتر و دگر است . و نیز در قرآن می خوانیم که : خداوند بر رسول صلوة می کند و رسول هم بر مؤمنان صلوة می کند و مؤمنان نیز بایستی بر رسول و اولیای خود صلوة کنند . و نیز در حدیث معراج می خوانیم که خداوند بر علی (ع) صلوة می کند . این چه معنایی دارد ؟
معنی صلاة
صلوة در لغت از مصدر « صلّ» به معنای وارد شدن و دخول و حلول است که در فرهنگ قرآنی نیز به کرّات به همین معنا به کار رفته است .
معنای صلوات
برترین دعای ممکن
اللهم صلّ على محمد و آل محمد و عجل فرجهم:
خدایا وارد شو بر محمد و آل محمد و در این گشایش شتاب کن!
این از معروفترین دعاهای مسلمین اعم از شیعه و سنی است که در متن نمازهای یومیه نیز حضور دارد. این دعا چه معنائی دارد و برای دعاکننده اش چه خیری بهمراه دارد زیرا ظاهر این دعا برای محمد و آل محمد است نه برای فرد داعی! در واقع بجای اینکه محمد و آل محمد برای ما دعا کنند ما برای آنها دعا کنیم؟!

و در عین حال به روایات کثیری درباره اهمیت خارق العاده این دعا می دانیم که هیچ دعائی در قلمرو عبادات اسلامی، به عظمت و اهمیت صلوات نیست و در قدرت اجابت هم دعائی برتر از این نیست تا آنجا که این دعا شاه کلید اجابت هر دعای دیگریست و لذا هر دعائی نهایتاً به صلوات منتهی می شود که این حقیقت را در ادعیه منسوب به ائمه هدی (ع) در کتاب مفاتيح الجنان شاهديم.
محمد (ص) را میشناسیم ولی آل محمد چه کسانی هستند؟
حتی اهل سنت نیز اذعان دارند که آل محمد همان چهارده معصوم هستند که بنیاد آن همان پنج تن آل عبا می باشند یعنی محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین!
ما در کتاب “نزول و عروج روح در خلق جديد آخرالزمان“ به تفصیل نشان داده ایم که آن انوار و ارواحی که بواسطه آنها حواس پنجگانه آدمی دارای قدرت ادراک می شوند همان انوار و ارواح پنج تن آل عبا هستند که همان نخستین تجلیات خمسه ذات خداوند در امر آفرینش نیز می باشند. یعنی شنوائی نور محمد(ص) است، بینایی نور علی است، بویائی نور فاطمه است و چشائی و لبان هم حسن و حسین هستند. این اسرار که در رساله امّ الکتاب منسوب به امام باقر(ع) آمده است در تاریخ معرفت اسلامی ما بکلی مغفول واقع شده و حتی علمای شیعه نیز بر این حقایق چشم بسته اند و نخستین بار است که ما این حقایق را به عرصه تبيين آشكار آورده ایم.
اینک با توجه به این حقایق یکبار دیگر صلوات محمدی را مد نظر قرار دهیم و معنا کنیم. در حقیقت ما از خدا می خواهیم که به نور خمسه ذاتش بر حواس و هوش و ادراک ما که جملگی بر صورت ما مستقر است تجلی کند و وارد شود تا حواس و ادراک ما نوری و روحانی شوند تا بر حقایق باطنی و غیبی جهان آگاه و بینا شویم و صدا و سیما و عطر و بوی و طعم و لطافت الهی حیات را دریابیم و بیهوده نیست که پس از دعای صلوات دو دستان خود را به آسمان برده و سپس بر صورت خود می کشیم و حواس خود را به این دعا لمس می کنیم.
از این منظر می توان صلوات را اینگونه معنا نمود:
“خدایا نور محمد و آل محمد را بر هوش و حواس ما بتابان.”
زیرا وقتی می گوئیم که خدایا بر محمد و آل محمد وارد شو مدخل ورود همین گوشها و چشمان و بینی و دهان و زبان هستند. یعنی خداوند به نور خمسه ازلیش که در پنج تن تجسم یافته در این حواس پنجگانه هر فرد بشری تجلی فرماید تا حواس آدمی ملکوتی و جبروتی و لاهوتی و آسمانی گردد همانطور که رسول خاتم با چنین انواری بود که معراج نمود.
مدخلهای انوار خمسه ذات الهی
در حقیقت حواس پنجگانه ما که بر صورت ماست مدخلهای انوار خمسه ذات الهی یعنی محمد و آل محمد هستند. پس وقتی می گوئیم که خدایا بر محمد و آل محمد وارد شو یعنی بر حواس پنجگانه ما وارد شو زیرا آنها بر صورت ما مقیم هستند.
در حقیقت کسی که محل تحقق این دعا باشد به لحاظ قدرت روحی و عظمت هوش و حواس به مقام معراج محمدی میرسد و هوش و حواسش بر اسرار و حقایق عالم غیب گشوده می شود و لذا در انتهای دعا می گوئیم: و عجّل فرجهم! یعنی در این گشایش شتاب فرما!
آیا براستی دعایی بزرگتر و عرفانی تر و معنوی تر و الهی تر از این ممکن است؟ دعائی که اجابت کننده هر دعای دیگر نیز هست! و بیهوده نیست که صلوات را اشرف دعاها و شاه کلید اجابت هر دعائی خوانده اند که عین حقیقت است.
در حقیقت این دعای احیاء و گشودگی فطرت الهی بشر است. پس این دعا را به مناسبت عید فطر به همه حق جویان تقدیم می کنیم.
اینکه در قرآن کریم آمده که خداوند، بشر را بر فطرت خودش آفریده است احیای این فطرت جز از طریق دعای صلوات محمدی محقق نمی گردد که این مظهر رحمت مطلقه خدا از وجود محمد مصطفی و آل اوست.
احياء حواس
در حقیقت تحقق این دعا موجب احياء حواس می شود که گوشها را شنوای ندای حق میسازد و چشمان را بینای تجلیات خداوند می کند و حس بویایی را بویای عطر قدسی حق در آسمانهای برتر می سازد و زبان را چشنده همه مزه های بهشتی و رضوانی می نماید و لبان را بانی و مبین اسرار حق می سازد. پس چه دعائی برتر از این هرگز از زبان انسانی جاری شده است!
پس حقا که: اللهم صلّ على محمد و آل محمد و عجّل فرجهم!
فلسفه تاریخ
تاریخ (تا – رُخ) یعنی تا دیدار خدا
«تاریخ» به لحاظ لغت از ریشه «رخ» می باشد و تاریخ در اصل همان تا – رُخ است یعنی تا آنگاه که رخ آشکار شود: رُخ خالق! و لذا پایان تاریخ یعنی قیامت آن روزی است که خلق خدا رو در روی جمال پروردگار قرار می گیرند و لقاءالله واقع می شود. در واقع تاریخ یعنی تا دیدار خدا. و این عمر زمانی است که به طول می انجامد .
فلسفه تاریخ همان دیدار به قیامت است .[1]
نماز عرفانی
بسم الصّل
1- به لحاظ معنا و حقیقت جوهری ، واقعه ای اساسی تر و محوری تر و مقدس تر از صلوة در عرفان عملی و حرکت جوهری و خلق جدید وجود ندارد .
2- و در عین حال حقیقتی مغفولتر و مجعولتر و تصنعی تر و وارونه تر از صلوة هم در میان مسلمانان پدید نیامده است که هسته مرکزی اسلام ضد اسلام گردیده است که دجالیت نفاق است که همه امامان و عارفان را شهید کرده است
3- و لذا تنها امر مقدسی که در رأس احکام الهی به مؤمنان قرار دارد صلوة است که مورد اشد عتاب و غضب و لعنت خداست بر کسانی که بانیان صلوة ضد صلوة هستند : ویل للمصلین ! وای بر نمازگزاران!
4- اصولاً هر امری که حق تر و مقدس تر باشد بهمان میزان می تواند حربه شیطان شده و مبدل به ناحق ترین و پلیدترین امور شود مثل صلوة و عرفان!
5- بنگرید که امروزه نیز می توان پلیدترین مردمان را از اهل صلوة و عرفان یافت همانطور که پاکترین و شریفترین مردم را ! مثل دجّال و امام!
6- کل جهان هستی محصول صلوة خداوند بر عدم است : اوست که به همراه ملائک بر شما صلوة می کند پس شما هم بر او صلوة کنید ! قرآن !
7- آنچه که در فرهنگ عرفانی موسوم به « تجلی » است که شاه واژه کل معارف صوفیانه است در قرآن کریم همان صلوة است و حاصل صلوة !
8- کاملترین حد صلوة متقابل خدا و انسان بر یکدیگر واقعه معراج محمدی است . همانطور که محمد مصطفی ص به قرب الهی که رسید خداوند را در صلوة یافت ! همانطور که نیت از هر صلوة همان تقرب الی الله است .
9- نمازیکه در آن نیت قلبی و آگاهانه و صادقانه انسان ، تقرب الی الله و لقاءالله نباشد مبدل به نماز شیطانی می شود یعنی همان نمازی که فریاد غضب الهی را بر آورده است که فویل للمصلین !
10- همانطور که عصاره قرآن و ستون نماز ، سوره حمد است و قلب این سوره هم اهدنا الصراط المستقیم است ( طبق دهها روایات معتبر ) و همانطور که خود خداوند در قرآنش می فرماید که خدا بر صراط المستقیم در انتظار است . و همانطور که رسول اکرم ص می فرماید که خداوند در قبله نمازگزار در انتظار دیدار است و نماز معراج مؤمن است . پس نیت از نماز بایستی دیدار با خدا باشد و لاغیر ! « و مسئله اینست که در دیدار با خدا تردید دارند » قرآن –
دیدار با خدا
11- این تردید است که نماز را تبدیل به جولانگاه شیطان می سازد و عاملانش را قاتلان کسانی می کند که خدای را دیدار کرده اند یعنی امامان و عارفان !
12- تردید در دیدار با خدا خاصه در آخرالزمان و مخصوصاً در دین محمد ، منشأ همه مفاسد و مظالم و معاصی و نفاق است این راز را بدان و تا ابد با آن بمان !
13- دیدار با خدا مقصد خلق کائنات و خاصه انسان بوده است . پس این تردید در دیدار با خداوند ، تردید در ذات خلقت و هستی خویشتن و شبهه در مقصد و معنای هستی است . آیا تردیدی ذاتی تر و ضد هستی تر از این ممکن است !
14- و صلوة آن واقعه ای است که مقصود خداوند از خلق عالم و آدم را محقق می کند .
15- و اینست که صلوة محمدی یک امر آخرالزمانی در دین محمد است که دین آخرالزمان است و آخرالزمان هم روز پنجاه هزار ساله تکمیل خلقت انسان است و استقرار خدا بر عرش برای ظهور !
16- پس دین محمد ، دین صلوة است و لاغیر ! زیرا دین لقاءالله و دین انسان کامل است .
17- حال بهتر درک می کنیم که چرا همانطور که در اذان و اقامه می گوئیم نماز بهترین عمل انسان است.
18- بی تردید به آنی دارای نمازی با شوق لقاءالله نخواهی شد و بلکه تا مدتها آنرا بی کمترین کیفیت و روحی برگزار می کنی و تا الله اکبر میگوئی همه شرکهای قلبی و ذهنی و ارتباطی زندگی تو چون صورتکهایی در مقابل تو رژه میروند و بلکه به جای خدا شیاطین را دیدار می کنی .
ولی فقط در نماز است که موفق به کشف شرکهایت می شوی که در دلت پنهان هستند تا در عرصه عمل زندگی با آنها مبارزه کنی و پاک شوی . و تا از غیر خدا پاک نشوی او را در نخواهی یافت . او تو را در نمازت دیدار می کند ولی تو او را نمی بینی .
پس ارزش اقامه صلوة را دارد که لااقل به عنوان وظیفه ای که خدایت به آن امر نموده به خاطر هستی ای که از عدم یافته ای از او تشکر کنی اگر به او ایمان داری که خالق توست بسویش برو که روزی چند بار بر تو نظر کند تا شیاطین از تو دور شوند .
19- ولی اگر به خدا ایمان نداری و فقط از روی ترس و احتمال قیامت و حساب و کتاب و یا از روی اجبار و ریا اقامه صلوة می کنی هرگز چنین مکن که به لعنت الهی دچار می شوی و منافق می گردی که بدترین خلق در نزد خداست . و خدا هم فقط مؤمنانش را امر به اقامه صلوة کرده است و نه حتی مسلمین را .
20- ولی اگر به خدا و رسولش ایمان داری هر دلیلی که تو را از اقامه صلوة باز دارد شیطانی است .
21- سعی کن معانی آیات نماز را آنقدر به زبان مادری فهم کنی که بر سر نمازت با خدایت با احساس قلبی سخن کنی . تا نمازت امی نشود ایمانی نیست .
22- بدان که تا امامت را درک و دیدار نکرده ای و در ارادت و اطاعت او قرار نگرفته ای اسلامت تبدیل به ایمان قلبی نشده است و نمازت سهوی یا ریایی است .
بی امام را صلوة نیست
و بیهوده نیست که گفته اند بی امام را صلوة نیست زیرا بی امام را ایمان نیست. چگونه آدمی تا حجتی از خدا را ندیده به او ایمان آورد . بلکه آنان هم که دیده از هر صدتا یکی ایمان نیاورده است .
و امام تو کسی است که تو را به یاد خدا می اندازد . و بدان که خداوند می فرماید که مؤمنان برخی اولیای برخی دیگرند . و این اصل و اساس امام در حداقل معناست . پس امام تو قبله قلبی توست . « خدای را چنان عبادت کن که گوئی می بینی اش » امام همان «گوئی» است .
23- و بدان که به قول خدای تعالی نماز بایستی تو را به یاد قلبی خدا برساند و چون رسانید تو دائم الصلوة هستی و در همه حال قابلیت دیدارش را درهر سوئی داری و آنگاه او را در آیاتش در جهان هستی جستجو کن که هر چیزی عرشی از اوست و برترین و کریم ترین عرش او انسان است و کریم ترین انسان هم امام است .
24- صلوة قیامت قرآن است یعنی قیامت و تجلی اسمائی که خدای را به آن می خوانی : رحمان ، رحیم ، رب ، کریم ، غفور ، احد ، صمد ، علی ، عظیم و الله .
25- پس خدای را آنگونه بخوان که خودش خود را معرفی کرده است و تو اسمای الهی را به صفت و ذهنیت قیاسی خود در نخواهی یافت الا اینکه تجلی این اسماء را در حالات و معنویات و مشاهدات و کرامات وجودی دریابی .
26- وقتی که می گوئی « یا حکیم و یا علیم » حکمت و علم او آن چیزی نیست که تو در فهم خود داری . وقتی او را به نام رحمن و رحیم می خوانی رحمتش آن چیزی نیست که می پنداری . و الی آخر !
27- تو اگر حکمت و علم و رحمت و نعمت و هدایت حق را به خودی خود در نزد خود فهم می کنی بدان معناست که تو در این اسماء و صفات ، شریک خدائی در حالیکه نیستی . به همین دلیل در نمازت مستمراً او را تسبیح و تنزیه می کنی از فهم کافرانه و مشرکانه ات . و الله اکبرِ دمادم در نماز هم پالایش این شرک معرفتی است . این را بدان !
28- « خدای را از این روی شناختم که نشناختم » این کلام علی ع بیان غایت تسبیح و تنزیه معرفتی انسان در قبال خداوند است .
29- آنچه که مؤمنان را همواره در خطر کفر و سوء ظن به خدا قرار می دهد شرک معرفتی نسبت به خداوند است که همواره شناخت آدمی درباره خداوند را مواجه با ابطال نموده و لذا موجب پیدایش بدبینی درباره خداوند می شود که علت العلل عذاب مؤمنان است .
30- امر هدایت همواره فراسوی ادراک قیاسی بشر قرار دارد و اینست که بدون پیر طریقت نمی توان این راه را طی نمود . زیرا هدایت راه توحید و بی تائی و فراسوی خیر و شر است و عقول آدمی همواره اسیر بین خیر و شر می باشد و منافع قطعی اش او را از امر حق باز می دارد و چه بسا او را در امر نماز و عبادت مردد و ریاکار می سازد و یا تارک الصلوة می کند .
31- تا برای آدمی جز خدا نماند و در دلش جز خدا نباشد اقامه صلوة به حقش ادا نمی شود . یعنی حقی اساسی تر از حق تنهایی دل ، برای اقامه صلوة نیست .
32- پس هرگاه که تنها شدید بدانید که لایق صلوة شده اید پس جز به خدا رجوع نکنید و نخواهید تنهایی خود را با غیر او پر کنید . این همان شرایط « ایاک نعبد و ایاک نستعین » است .
33- بین آدمی و خدایش بر صلوة ، چیزها و کسانی حائل و مانع هستند که دلش را اشغال کرده اند . اگر غوغا و وسوسه های ناس در دل آدمی نباشد بر صلوة ، خدایش را می شنود و می بیند . این سخن رسول خداست .
34- کسی که بر صلوة با خدایش مربوط شد از عالم و آدمیان بی نیاز شده است زیرا صاحب وجود شده است . زیرا همه دریوزگیهای آدمی از بی وجودی اوست .
35- صلوة ، سمت و سوی خداست و سجده هم عین روی اوست . پس تا می توانید بر سجده بمانید .
36- مقام وجودی هرکسی بر صلوة معلوم و معین می شود . و این بسته به آنست که در کدامیک از ارکان و اعمال نماز بیشترین احساس و حضور و اتصال قلبی را در خود احساس می کنید . و از اینجاست که خودشناسی الهی خود را در می یابی که از قانتین هستی یا راکعین و یا ساجدین !
37- نماز دقیق ترین و عمیق ترین میزان معرفت نفس برای اهلش می باشد . پس اهل معرفت بی نماز نداریم .
38- در نماز انسان به جای خدا و خدا بر جای انسان سخن می گوید زیرا کلامی را که انسان بر زبان می راند کلام خدا به انسان است . و این مسئله در سوره حمد به تمام و کمال مجسم است . و این همان اساس واقعه صلوة است . پس صلوة درک و تجربه واقعه خلافت اللّهی انسان است که مقصود خلقت است.
39- همه اسرار عرفانی در صلوة متمرکز شده است و همه مراحل سیر و سلوک در مراحل صلوة تجسم یافته است .
صبر در صلاة
40- « بواسطه صبر و صلوة خود را یاری دهید و بدانید که این کاری کبیر است و ممکن نمی شود الا بر خاشعین » قرآن – صبر در صلوة هسته مرکزی جهاد فی الله است و کبیر بودن این جهاد بدان معناست که کار بزرگتر از این برای انسان نیست و این کبریایی حاصل نمی شود الا بر کسانی که در نمازشان غرق در نیاز خشوع و خاکساری هستند . خاک شدن غایت صلوة در سجود است که بایستی تا اعماق جان آدمی رسوخ کند تا دیدار رخ نماید . و پس از دیدار ، دیگر کار با اوست و جهاد به پایان رسیده است . زیرا نمازگزار محل اراده و فعل خداست در همه حال . و این مقام توحید است .
41- دو جماعت هستند که اقامه صلوة می کنند : مؤمنان و منافقان! مؤمنان خلفای الهی در میان مردمند و منافقان هم خلفای شیطان در مردم هستند . و لذا شقی ترین دشمنان مؤمنان همان منافقانند .
و منافقان کسانی هستند که هوای نفس خود را به نام خدا می پرستند و سجده می کنند و این عاقبت نماز بی امام است که حضرت رسول ص فرمود که :
اگر نماز موجب نزدیکی به خدا نشود موجب دوری از او می شود. و دور شدن از خدا همان مورد لعن قرار گرفته شدن است همچون ابلیس . و این لعن حاصل همان وای خداست که فویل للمصلین !
42- و اما مؤمنان بایستی امر تقیه را بیش از هر چیزی شامل حال نماز خود سازند یعنی نماز را مستمراً باطنی تر و قلبی تر کنند یعنی ذکری تر سازند تا به عرصه دائم الصلوة برسند . که این امردارای دو حق است یکی حق ذکر است که هدف نماز است و دیگری حق مصونیت از آتش نگاه کافران و منافقان در محیط است زیرا نماز مؤمنان ذاکرانه و نوری است و خصومت غیر مؤمنان را بر می انگیزد خواه ناخواه . و این مصداق آیه « وان یکاد » است که حتی حضرت رسول از آتش نگاه اطرافیان مصون نماند و بیمار شد . در حقیقت نماز ظاهری مؤمنان در حریم خانه و در انظار دیگران فقط یک انجام وظیفه است و نمی تواند نمازی قلبی و ذاکرانه باشد . پس مؤمنان بایستی نماز قلبی و باطنی را بیاموزند و این از ارکان حیاتی تقیه در آخرالزمان است .
43- به هر حال اقامه صلوة برای مؤمنان حقیقی یک امر واجب وجودی است که بسیار عمیق تر از وظیفه و فریضه می باشد که بدون آن امکان ادامه حیات معنوی و بلکه مادی هم ندارند که بدون آن در آتش فتنه ها و نگاههای مردمان خواهند سوخت و ایمان از دل خواهند داد .
نماز ریایی
44- نماز یک امر خواندنی نیست بلکه اقامه کردنی است و متأسفانه آنقدر که وجه خواندنی نماز به طور وسواسی مورد تأکید علمای شرع قرار دارد وجه باطنی و معنوی و روحانی آن به کلی مغفول مانده است و لذا نماز اکثریت مردمان مشمول ویل للمصلین شده است زیرا سهوی و ریایی گردیده است .
و به همین دلیل در جوامع نماز خوان اسلامی شاهد مظالم و جنون و شقاوتهایی هستیم که در جوامع کافر بی نماز نیستیم . زیرا نماز سهوی وریایی موجب لعنت و تقرب الی الشیطان است و ما نشانه « وای » الهی را بر این افراد و جوامع علناً شاهدیم .
45- نماز طوطی وار بزرگترین قلمرو رسوخ شیطان در انسان است این نوع نماز دهن کجی به خداست و این دهن کجی بی پاسخ نمی ماند . [2]
صلوة
یا اصلّ المنزلین – یا اکبر السّاجدین
« صلاة » به لحاظ کلمه چند معنا دارد که به درجات باطنی و وجودی نماز مربوط می شود و مقامات آنرا نشان می دهد :
نزدیک شدن ، دیدار کردن ، تسلیم شدن ، وارد شدن و یگانه و متحد گردیدن .
و همۀ این معانی گوناگون از مصدر «صلّ» در قرآن کریم بکار رفته است . و نیز می دانیم که در عمل و ماهیّت هم نماز با نیّت «نزدیکی به خدا» آغاز می شود و با سلام و سجده که به معنای دیدار و ورود به حریم مقدّس ذات کبریائی می باشد پایان می پذیرد و اوج این پایان هم بایستی معراج باشد همانطور که پیامبر اکرم به وقت نماز بود که معراج فرمود و نیز همان حضرت گفته است که :
« نماز برای مؤمن ، معراج است .»
و نیز می دانیم که علی (ع) در هر سجده ای معراج می نمود و به مقام اتّحاد و وصال با پروردگارش میرسید و بیهوشی و موتی که به آن حضرت در سجده هایش دست میداد از عظمت همین واقعه بوده است .
پس هر صلاة که اقامه می شود همۀ مراحل سیر و سلوک الی الله و تعالی وجود اقامه کننده نماز را ماهیّتاً در بر دارد و یک دور کامل رشد و کمال باطنی سالک است و درجات توحید نفس است و واقعه ای است که مقام اتحاد را میسّر می سازد .
پس صلاة عالی ترین عمل و واقعۀ وجود انسان در دین است آنقدر عالی است که گویا برتر از این واقعه برای انسان طالب حق و معرفت ، وجود ندارد آنطور که حضرت ابراهیم (ع) مصدر همه انبیای الهی و بنیانگزار اسلام پس از پیروزی در شاقه ترین امتحان عشق و معرفت (ذبح کردن اسماعیل) تنها خواسته اش از پروردگار این است که مقیم در صلاة گردد .
و این واقعه در قرآن کریم مذکور است که خداوند دعایش را اجابت می فرماید و نیز در قرآن آمده است که لااقل انبیای اولوالعزم همگی اهل صلاة بوده اند پس صلاة بطور کلّی امری مختص به اسلام محمّدی (ص) نیست و نیز می دانیم که صلاة ادیان قبل از اسلام محمّدی به لحاظ ظاهری بکلّی از صلاة محمّدی (ص) متفاوت است هم در اعمال و اطوار و هم در کلمات و آیات .
و نیز می دانیم که در قرآن کریم به اجزاء و ارکان و رفتار و آیات و کلماتی که باید در نماز رعایت گردد اصلاً اشاره ای نشده است . فقط صحبت بر سر اقامۀ صلاة است که به معنای بر پاداشتن نماز (صلاة) است و نه لزوماً به معنای خواندن نماز . و هیچ صحبتی بر سر رکعت های نماز هم نیست و هر کجا هم که در قرآن امر به اقامه (برپا نمودن) صلاة است صحبت مشخصی بر سر مواقع آن در سه یا پنج بار در روز نیست بلکه آنجا هم که اشاره به صبح و ظهر و شب و غروب دارد امر به ذکر و تسبیح و سجده است و نه اقامۀ صلاة .
فرق مسلمان و مؤمن
اقامۀ صلاة در قرآن بصورت امری مجرّد و سحرآمیز و اسرارگونه بیان شده و آنهم در همه جا فقط و فقط خطاب به مؤمنین است و نه مسلمین.
و فرق مسلمان و مؤمن در قرآن کریم کاملاً بیان و عیان گردیده است که مسلمان مدّعی زبانی اسلام و دین و هدایت است و مؤمن کسی است که اسلام بصورت نور معرفت و حبّ و جذبۀ الهی در دلش روشن شده است و صفات آشکاری دارد و بکلّی در راه و روش زندگی از همۀ مردم متمایز است و همواره در هر اجتماعی تعداد مؤمنین انگشت شمار است .
در تمام قرآن که حدود پنجاه بار امر اقامۀ صلاة تکرار شده است یک جا هم مخاطب ، مسلمانان نیستند بلکه همه مؤمنان هستند و تازه آنهم مؤمنانی که «علم صلاة» را یافته اند .
«علم» امری قلبی است و نه اکتسابی و آموزشی
در قرآن «علم» امری قلبی است و نه اکتسابی و آموزشی . و صلاة نیز یک واقعه ای است که بر اهل دل (مؤمنان) وارد و واجب می آید پس «علم صلاة» از لطیف ترین و قلبی ترین و عالی ترین علوم باطنی است و ربطی به فنون نماز و آداب و تشریفات ظاهری آن ندارد.
سُکران
در قرآن کریم خطاب به مؤمنانی که بواسطۀ شراب روحانی بهشت دچار مستی قلبی هستند نیز گفته شده است که : «ای مؤمنان تا زمانی که دچار سُکران (مستی) هستید به صلاة نزدیک نشوید تا زمانیکه بر صلاة ، علم پیدا کنید.» برخی از مفسّران جاهل پنداشته و چنین تحریف کرده اند که تا قبل از نزول این آیۀ مذکور ، در اسلام حتّی برای مؤمنان ، شرابخواری حلال بوده است و با این آیه ، حرام شده است . حال آنکه شرابخواری طبق سخن پیامبر و طبق سنّت تاریخ ادیان از نخستین حرامهای هر دین بوده است و برای تازه واردان هر دینی نیز حرام بوده است تا چه رسد به مؤمنان که پختگان و نخبگان ادیان الهی هستند و به چنان مستی معرفتی و ایمانی رسیده اند که شرابخواری موجب خماری آنهاست و از آن بکلّی بیزار و بی نیازند .
بعلاوه لغت « سُکران » در قرآن کریم همه مختص مستی حاصل از شرابهای بهشتی است که به مؤمنان نوشانیده می شود از دست پروردگارشان تا پاک و خالص گردند و هیچ جا در رابطه با «خمر» (شرابخواری) از لغت سُکران به معنای مستی استفاده نشده است .
فویلٌ للمصلّین
پس امر بر پا نمودن صلاة مختص مؤمنان است و آنهم مؤمنانی که به معرفت قلب رسیده و در عطش دیدار با پروردگارند و نمازگزارانی که از روی تجارت و عادت و ریا به صلاة اقدام می کنند طبق نص صریح قرآن از تکذیب کنندگان و دشمنان دین خدا می باشند و خداوند به این نوع نمازگزاران می فرماید :
« وای برشما » (فویلٌ للمصلّین) . و این است نص قرآن : « آیا می خواهی تکذیب کنندگان دین خدا را به تو نشان دهم : ….. و نمازگزارانی که از روی عادت و یا از روی ریا نماز برپا می دارند . وای بر چنین نمازگزارانی .»
علی (ع) نیز نماز از روی ترس و تجارت و رشوه دادن به خدا و نماز از روی شک و عادت را بشدّت نهی فرموده است تا آنجا که می فرماید :
« خواب با یقین از نماز با تردید برتر است . »
پس وای بر کسانی که با اصول شکّیات ، نماز بر پا می دارند . در عمل هم جز عذاب و رخوت و نفاق و مرض نصیبشان نمی شود و همواره دچار عذاب وسواس هستند زیرا همۀ احکام دین اعمال عبادی (پرستش) هستند و جز بواسطۀ عشق به پروردگار قابل اجرائی خالصانه و مفید نیستند خاصه صلاة که گل سرسبد احکام دین است و محّل اشد خالصانه ترین عشق ورزی با خداست پس چگونه می شود با حساب و ترس و تجارت و شکّ و ظنّ به چنین عملی مبادرت ورزید .
برای همین است که همه احکام دین در قرآن کریم فقط خطاب به مؤمنان آمده است نه مسلمین و مردمان . تازه هر حکمی مخصوص طبقه و درجه ای مخصوص از مؤمن یا مؤمنانی در سیر و سلوک الی الله است و همۀ احکام مربوط به همۀ گروههای مؤمنین نیست چه بسا بقول پیامبر اکرم (ص) :
« آنچه که برای مؤمنان نیکوکار ثواب محسوب می شود برای مقرّبین درگاه خدا ، گناه به حساب می آید . » .
دین خدا وادی اختیار است
دین خدا وادی اختیار است همانطور که قرآن می فرماید:
« هیچ اجباری در دین وجود ندارد .»
و صلاة وادی اشد اختیار یعنی عشق است پس عشق ورزی با ریا و از روی محاسبه و رشوه و شک مسلماً عملی خطرناک و بسیار مضر است . برای همین است که شدیدترین کافران و شقی ترین ظالمان در طول تاریخ از میان نمازگزاران سهوی و ریایی برخاسته اند : ابن ملجم و شمر و امثالهم .
اگر دوستی و عشق ورزی ریائی و حسابگرانه و رشوه ای بین دو انسان ، عاقبتی بسیار هولناک دارد پس وای بر عشق ورزی مشکوک و ناخالص نسبت به خدا که مظهر اخلاص و مطلقیّت است .
بازی با نماز
پس بازی با نماز از خطرناکترین بازیهای بشر است همانطور که تاریخ دین به اثبات رسانیده است که چگونه همۀ امامان ما و همۀ عرفای حقّه ما بواسطۀ توطئۀ نمازگزاران سهوی و ریائی ادیان به شهادت رسیده اند و بلکه اکثر انبیای الهی نیز بواسطۀ همین نمازگزاران ریائی ادیان مورد عداوت بوده و برخی هم توسّط همانها به قتل رسیدند .
نماز ریائی و از روی عادت و تجارت با خدا، محلّ رشد شدیدترین نوع نفاق است و می دانیم که منافقان بدترین کافران و شقی ترین مردمان هستند .
دائم الصلاة
«ریا» نطفۀ کفر است و ریای با خدا ، بدون شک کانون مستحکم ترین و مخوف ترین کفرها می باشد و محلّ بروز شدیدترین عذابهاست . تجربه نشان میدهد که نمازگزاران سهوی و ریائی و آنان که نماز را وسیله رشوه ای به خدا قرار داده اند از شدیدترین دردها وعذابها و رسوائی ها برخوردارند و تاریخ صدر اسلام هم گزارش می دهد که علی (ع) برخی از مؤمنان و مریدان خویش را به یکی از این دو علّت ، از نماز برپاداشتن منع می فرمود : یا اینکه هنوز به علم نماز نرسیده بودند و نماز را از روی اکراه و سهو برگزار می کردند و یا اینکه «مقیم صلاة» شده و « دائم الصلاة » شده و اهل ذکر شده بودند که قرآن نیز می فرماید که :
«نماز شما را از زشتی ها باز میدارد ولی ذکر برتر است .»
بالاترین حدّ اقامۀ صلاة آن است که دل مؤمنی به صلاة رسیده باشد و این همان مقامی است که در قرآن برای «مصلحین» ذکر شده است و آنان را « دائم الصلاة » می خواند یعنی حتّی لحظه ای از یاد خدا غافل نیستند و در تمام شبانه روز دلهایشان در حضور پروردگار است . این گروه به مقام «ذکر» رسیده اند که از صلاة برتر است یعنی بلاوقفه در حضور با خدای خویش می باشند و سخن بابا طاهر (ع) همین مقام و منظور را در قرآن می رساند که :
خوشا آنان که دائم در نمازند بهشت جاودان مأوایشان بی .
بنابراین دائم الصلاة بودن همان مقیم در صلاة بودن است و چنین صلاة اصلاً رکعتی و صحبتی نیست و بدان معنا نیست که مثلاً در هر روزی هزار رکعت بخوانند . همانطور که گفتیم در قرآن کریم شرح صلاة کمترین ارتباطی با این نمازی که در بازار دین فروشی رایج است ندارد . در قرآن ، نماز اصلاً یک واقعۀ «خواندنی» و قرائت کردنی نیست و حتّی یک جا هم نیامده است که نماز بخوانید بلکه دهها آیه آمده است که نماز را برپا دارید . برای همین است که هیچ فوت و فنی و آداب ظاهری برای این عمل در قرآن ذکر نشده است درحالیکه برای هیچ عملی هم به اندازه اقامۀ صلاة به مؤمنان امر نشده است و در حالیکه برای جزئی ترین امور زندگی دنیوی مردم آیه ای مشخص و دقیق آمده و آداب تجارت و زناشوئی و ازدواج و طلاق و خوردن و خوابیدن بطور ظریف و جزئی بیان شده است .
عشق ورزی انسان مؤمن با پروردگار
و این بدان معناست که صلاة واقعۀ عشق ورزی انسان مؤمن با پروردگار است و عشق ورزی آدابی دارد که آنرا فقط پروردگار در حین عشق ورزی با هر بنده ای بر او وارد می سازد و این آداب هرگز به قالب و فنّ بشری در نمی آید و آنان که سعی کرده اند چنین کنند آثاری بنام رساله های عملیّه پدید آورده اند که هر انسان حق پرست و با معرفت و مؤمنی را به انزجار وامیدارد و هر مبتدی دین را از دین بیزار می کند .
و بخش عمدۀ این رساله ها مربوط به نماز و فنون و شکیاّت آن است که از منافقانه ترین و جاهلانه ترین و ضدّ اسلامی ترین آثار تاریخ بشر محسوب می شود و شیطان را به خنده وامیدارد . و امّا آنچه که از دهها آیه نص صریح قرآن و دهها حدیث از پیامبر و ائمه (ع) آشکارا بر می آید این است که انسانی که امام حیّ و حاضر ندارد نماز هم ندارد و نمازش سهوی و بازیچه و ریائی است .
در قرآن کریم آمده است که :
« خداوند بر پیامبر صلاة می کند پس شما هم ای مؤمنین بر پیامبر صلاة کنید . »
در اینجا صلاة کردن دقیقاً به معنای «وارد شدن» است و این واقعۀ ورود در انسانی دیگر را جز مؤمنان اهل صلاة و معرفت نفس در نمی یابند . در این آیه مذکور تقریباً همۀ مترجمین و مفسّرین قرآن دچار خطائی بزرگ شده اند و «صلاة» و «یصلون» را به معنای سلام و درود گفتن گرفته اند و از این روست که با تلاوت این آیه دستور به صلوات فرستادن می کنند و این از اشد قشری گری و جهل گرائی در اسلام است که کلّ مسلمین را فرا گرفته است و نماز و قرائت قرآن را تبدیل به نمایشات بازاری کرده است و امروزه به تبعیت از اُپرای اروپائی مسابقات قرائت قرآن را به اوج ابتذال رسانیده و به قهقرای دین فروشی و نفاق کشانیده است و گویا این کلام قرآن را از یاد برده اند که
قرائت قرآن برای تفکّر کردن است و نه برای آواز خوانی .
و یادشان رفته که قرآن می فرماید که
در تلاوت قرآن صدای خود را بالا نبرید و عربده نکشید که بدترین صدا ، صدای خران است .
و گویا یادشان رفته است که از جمله نخستین کسانی که آوازه خوانی قرآن را ابداع کرد و به بازار کشانید ابن ملجم بود . و ابن ملجم چون به انکار امام حیّ و زنده یعنی علی (ع) رسید به چنین وضعی رسید . و می دانیم که کلام معروفی از امام صادق است که :
« کسی که امام ندارد نماز ندارد »
و نیز پیامبر (ص) می فرماید :
« کسی که امام ندارد به روش جاهلیت از دنیا می رود »
و امام صادق در شرح این کلام پیامبر فرمود :
« منظور از روش جاهلیّت، جاهلیت کفر و نفاق است و نه جاهلیت قبل از اسلام . و منظور از امام ، امام زنده است نه امام مرده » .
پس نماز مخصوص مؤمنی است که امام زمان خود را یافته باشد و بدین گونه است که صلاة یک واقعۀ وجودی است و به معنای قیامت وجود مؤمن است و اقامۀ صلاة هم به همین معناست یعنی برپا نمودن قامت قیامت در خویش . و قامت قیامت و برپا دارندۀ قیامت هم به زبان پیامبر ، همواره علی (ع) و علی وارانِ زمان هستند .
پس صلاة یعنی شناختن امام حیّ (خلیفه خدا) و نزدیک شدن به او و وارد شدن بر او و فنا شدن در او و یگانه شدن با او . اوئی که خداوند دمادم بر او وارد می شود و وصی و پیامبر و محبوب خداست و مظهر جمال و کمال خداست و خدا مقیم در اوست و او مقیم در خداست .
همانطور که در قرآن خطاب به اولیای خدا و مخلصین آمده است که : « همانطور که خداوند بر شما وارد می شود شما هم بر مؤمنان وارد شوید تا خالص و پاک گردید » در این آیه برای معنای (وارد شدن) از لفظ «یصلّون» استفاده شده که به معنای صلاة گذاردن است.
حدیث معراج
و نیز در حدیث معراج داریم که هنگامی که پیامبر (ص) به لحظۀ دیدار رسید به او ندا آمد که منتظر بمان که پروردگار مشغول صلاة است و پیامبر (ص) از این ندا سخت به حیرت آمد که آیا خداوند بر که صلاة می کند که ندا آمد برعلی (ع) صلاة می کند .
و نیز در حدیث معراج پیامبر داریم که خداوند خطاب به پیامبر فرمود :
«ای محمّد ! نسبت تو به من ، نسبت من است به علی و تو را به معراج نیاوردم مگر اینکه صلاة مرا به علی دریابی. »
یعنی همانطور که محمّد (ص) مرید و تسلیم محض ارادۀ پروردگار است پروردگار هم تسلیم ارادۀ علی (ع) است . همانطور که پیامبر (ص) بر پروردگار صلاة می کند و بر او وارد می شود پروردگار هم بر علی صلاة می کند و بر علی وارد می شود . و علی (ع) هم بر مؤمنان خود در طول تاریخ وارد می شود و مؤمنان هم بر امام زمان زندۀ خود در هر عصری وارد می شوند و این واقعۀ اقامۀ صلاة است .
مصلّی – محل نماز
همانطور که از امام صادق (ع) دربارۀ «مصلّی» (محل نماز) سئوال شد و فرمود که :
«مصلّی ، ما امامان هستیم ».
برای همین است که در قرآن خطاب به مؤمنان آمده است که «در سفرها اگر از جانب کافران احساس خطر می کنید نماز خود را کوتاه نمائید » . این « کوتاه نمودن » در رابطه با «بلند کردن» و « برپا نمودن » صلاة است که یعنی قامت قیامت امام خود را در خود کاملاً عیان نسازید که موجب بخل وعداوت آنان قرار گیرید .
برای همین است که از پیامبر و علی و اکثر امامان ما نقل شده است که زین پس نماز مؤمنان و کلید عبادات آنها در تقیّه (خفا) است و خاصّه عصر غیبت امام برای مؤمنان دوران تقیّه ایمان و دین و عبودیّت است . و برای همین است که پیامبر و علی (ع) هر دو فرموده اند که :
« بزودی دورانی آغاز می شود که مساجد و معابد در شهرها فراوان و پر زرق و برق می شوند و در آنها جز منافقان رفت و آمد نمی کنند . » .
نماز واقعه لقاء الله
بدین گونه است که پیامبر (ص) نماز را برای مؤمنان ، معراج و واقعۀ لقاء الله می نامد .
در وجود امام حیّ و حاضر است که خداوند دیدار می شود همانطور که پیامبر اکرم (ص) در وجود علی (ع) بود که به هنگام اقامۀ صلاة ، به معراج رفت و پروردگارش را در بزرگترین نشانه اش یعنی علی (ع) دیدار فرمود .
صلاة کنندگان بر دوزخ
و آنان که با ریا و یا با اکراه و یا از روی عادت و یا از در رشوه و حقّ حساب دادن به خدا و ترس از دوزخ و یا به طمع بهشت نماز برپا می دارند بر دوزخ وارد می شوند همانطور که در قرآن کریم برای ورود به دوزخ از واژۀ « یصلّون » استفاده شده یعنی صلاة کنندگان بر دوزخ و وارد شوندگان در دوزخ . یصلّون علی الجهنّم .
و این است که پیامبر اکرم (ص) فرمود : وارد شوندگان بر ولایت علی (ع) و سالکان وادی معرفت نفس و جویندگان امام حیّ را آنهم به هنگام یافتن علی واری که با او به ارادت قلبی و حبّ و اخلاص رسیده باشند ، وارد و واجب می آید و امری تصنّعی و تکلیفی شرعی نیست بلکه واقعه ای عاشقانه و خالصانه و عارفانه است و در غیر اینصورت برپا نکردن صلاة بهتر است و لااقل مانع نفاق و شرک می شود که در قرآن کریم نابخشودنی ترین گناهان است. همانطور که قرآن فرموده است :
«چه بسا خداوند گناه کافران را با توبه ای می بخشد ولی وای بر دین فروشان و نمازگزاران سهوی و ریاکار» .
پیامبر اکرم (ص) می فرماید که :
«صلاة عالیترین اجری است که خداوند در این دنیا به مؤمنان می دهد»
پس صلاة اجر اعمال صالح و خالصانۀ مؤمنان است و نه عملی که بواسطۀ آن خداوند گناهان را ببخشد . در تمام دین و قرآن یک معنا وجود ندارد که دال بر این باشد که کسی بواسطۀ نماز خواندن به بهشت برود و کسی بواسطۀ نماز نخواندن به جهنم برود .
ترک کنندگان صلاة
بهشت و جهنم جزای اعمال است و صلاة ، عمل نیست بلکه عشق است که عالیترین پاداش مؤمنانی است که اعمالشان را پاک و نفس خود را منزه و خالص نموده اند و نور حبّ پروردگار در دلشان درخشیده و شیدا و مست و زیبایشان می کند و در همین جهان وارد بر بهشت می کند . و این سخن پیامبر که :
« ترک کنندگان صلاة از شفاعت ما محرومند » طبق کلام ائمۀ ما و نص صریح اصول کافی از امام صادق ، صلاة و مصلّی ، امام حیّ و حاضر است ، امام ناطق است که جلوۀ عیان و آئینه جمال و کمال امام غایب می باشد .
و این است که در نمازی که امام حضور نداشته باشد و در دل نمازگزار مقیم نباشد ، آن نماز سراسر پریشانی و شیطنت است و ورود شیطان در نفس است و راه ورود نمازگزار به دوزخ است . همانطورکه همۀ نمازگزاران سهوی اعتراف دارند که تا قبل از ایستادن به نماز حالشان بهتر است و بیشتر به یاد خدا هستند و به محض اینکه نماز را اقامه می کنند ذهن و دلشان به اوج پریشانی می رسد و حتی لحظه ای هم نمی توانند حضور ذهنی داشته باشند و حتی بر قرائت آیات احاطه کنند و آنرا کنترل نمایند .
شکیّات نماز
فنون شکیّات نماز حاصل چنین نمازی جاهلانه و غافلانه و سهوی و ریائی و اکراهی است و می دانیم که طبق نصّ صریح قرآن القاء کنندۀ شک ، شیطان است و لذا چنین نمازهائی ، نمازهائی شیطانی است و محشور شدن با شیطان می باشد و بقول معروف چنین نمازهائی محلّ به یاد آوردن خدا نیست بلکه محلّ به یاد آوردن بدهکاریها و بستانکاریها و عداوتها و غرض ها و مرض هاست یعنی این نوع نماز محلّ به یاد آوردن شیطان است و جز بر شیطنت فرد نمازگزار نمی افزاید .
هر کسی در نمازش با امام و پیشوای خود محشور و جمع و متّحد می شود و به وصال می رسد . مؤمن با امام هدایت و حبّ و معرفت وعشق خود محشور می شود و مابقی با امام کفر و نفاق و جهل خود محشور می شوند . همانطور که علی (ع) می فرماید :
« زین پس من امام مؤمنانم و پول ، امام تبهکاران است .»
اینست که تبهکاران بر سر نمازشان با پول و پولداران و صاحبان دنیا و با شیطان محشور می شوند و به حساب و کتاب مالی خود می پردازند.
صلاة حقیقی
صلاة حقیقی برای اهل حق و معرفت و حبّ ، سه مرحله و درجۀ کلّی دارد :
دعا ، سماع و لقاء .
دعا که مرحله و گام اوّلین در صلاة و میل نزدیکی به خداست عبارت است از خدا را خواندن و از او خواستن و او را خواستن و از او سئوال نمودن و درخواست کردن .
و سماع نتیجه و اجر و پاسخ دعاست که خداوند فرموده که : « بخوانید مرا تا بشنوید مرا » و سماع ، مرحلۀ خدا را شنیدن است همانطور که سماع به لحاظ لغت هم به معنای « شنیدن » از مصدر « سَمَعَ » می باشد . همانطور که حالت قلبی و روانی دعا و دعا کننده ، تضرّع و خشوع و التماس طالبانه و عاشقانه است و با اشک و حزن باطنی همراه است اگر مستمر و قاطع و جدّی باشد به سماع می رسد . همانطور که پیامبر اکرم (ص) فرموده:
« دعائی که خالصانه باشد کوهها را از جای خود بر می کند »
و سماع مترادف است با شوق و جذبه و لذّت و اوج گیری و حالت خلسه و مستی خارق العاده که گاه مؤمن مستجاب شده را به رقص الهی وامیدارد و این حاصل شنیدن ندای پروردگار در دل است برای همین است که سماع در فرهنگ ایمانی و عرفانی ما مترادف است با رقص عرفانی که حاصل جذبۀ الهی می باشد و ذکری است که بر دل مؤمن فرود می آید و او را به سوی سر منزل ابدی و مطلق ذات خویش دعوت می کند وعشق وحدانیّت را به حرکت می آورد .
و « لقاء » کمال مقصود سالک اهل صلاة است و آن مقام توحید و وصال با محبوب است و مقام ملحق شدن به دل است و اهل دل شدن است و این مقام دائم الصلاة گردیدن می باشد که مقام انسان کامل است که مظهر اراده و فعل پروردگار است و کلیۀ اعمال او عبادت است و او مقیم در صلاة گردیده است .
همانطور که صلاة ظاهری و تقلیدی اکثریت اهل شریعت ، امری منافقانه و مضر و خطرناک و ضدّ دین است و دعاهایشان هم هرگز اجابت نمی شود و بلکه تبدیل به عذاب و رسوائی می گردد ، سماع تقلیدی گروه موسوم به اهل طریقت و دراویش هم اکثراً تقلیدی و منافقانه است و جز عذاب بهمراه ندارد و اساساً خلسه و نشئه حاصل از مواد مخدّر می باشد و به تخدیر روز افزون و اعتیاد فزاینده می کشاند که خود همین امر از نشانه های عذاب است و رسوائی .
و خداوند خطاب به همین گروه است که در قرآن می فرماید :
« و آنان که می گویند ما اولیاء الله و دوستان خدا هستیم پس به آنها بگو پس چرا خداوند اینگونه شما را عذاب می کند . حال آنکه خداوند مخلصین و دوستان خود را از همین جهان در بهشت جای داده است و غرق در نعمات خود نموده است . »
این گروه موسوم به صوفی و درویش اکثراً منافقانند و دشمنان ولایت علی (ع) می باشند و برای پنهان داشتن عداوت خود با شریعت محمّدی و برای مخفی کردن فسق و فجور و لامذهبی و بی ایمانی خود به دروغی رسوا بنام « ذکر » پناه آورده اند که موضوعی بس مضحک و جاهلانه است .
معنای ذکر
بنابر دهها آیه در قرآن ، ذکر امری قلبی است و بر قلوب مؤمنان اهل معرفت بتدریج فرود می آید و موضوعی آموزشی و تقلیدی و تلقینی نیست . برای همین است که بزودی این تظاهر به ذکر هم در میان دراویش ریائی ، به بن بست می رسد و دکانهای ذکر فروشی و اسرار فروشی را پدید آورده است .
«ذکر» به معنای « یاد » می باشد و « یاد » امری قلبی است و نشانۀ حبّ و دوستی مؤمن با خداست و محصول دعاهای مؤمن است که در دلش خوانده می شود .
ذکر ، سخن و ندای خدا در دل است و این است که هر ذکری با حالتی از مستی و عشق دیدار ، بر دل فرود می آید و نامی از خدا را بر دل می نویسد و تبدیل به موجی از معرفت و بصیرت می نماید .
این ذکر موسوم در محافل کذائی درویشی مثل همان نماز سهوی و ریائی است و دو روی سکۀ جهل و فریبکاری و نفاق است و مصداق آن گروهی می باشد که در قرآن آمده است که :
« به جای اقامۀ صلاة به دست افشانی و عربده کشی می پردازند و این چنین عداوت خود با دین خدا را عیان می کنند و خدا رسوایشان کرده است » .
همانطور که نمازگزاران غافل و ریاکار بر سر نمازشان عملاً پول و مال دنیا را عبادت می کنند و می شمارند این اهل ذکر ریائی هم در حال ذکر و سماعشان به فکر گنج و ثروت باد آورده هستند و در بدر به جستجوی اسم اعظم هستند تا به گنج های زیر زمینی دست یابند . زهی خیال باطل . و تنها گنجی که در این مکتب ضدّ ولایت بدست می آورند یک «اعتیاد» است که یک عمر دریوزه گی و خفّت و درد و رسوائی را بهمراه می آورد .
پس صلاة امری است مربوط به ولایت و امامت که بر عاشقان حقیقت و معرفت وارد می آید و هرگز یک سودای دنیا پرستانه و عملی تاجرانه نیست . برای همین است که پیامبر می فرماید :
« من از این جهان سه چیز را دوست می دارم :
گل ، زن و صلاة » .
یعنی صلاة را در کنار زن و گل و گلاب قرار داده است که همگی مظهر لطف و زیبایی و حبّ و دلبری و عشق ورزی و جمال هستند .
صلاة در مکتب اسلام ، امری جمالی است و نه فعلی خیالی . خداوند در قرآن کریم کسانی را که خدا را بواسطۀ خیال (ظنّ) می خوانند مشرک نامیده که ظلم عظیم است و این گروه را خسر الدّنیا و آخرت نامیده است . اسلام دین جمال است .
همانطور که امام سجاّد (ع) که از مظاهر بزرگ عبودیّت در تاریخ است می فرماید : «پروردگارا اگر آن گوهر یکتائی را که در نزد ما نهاده ای بر مردم بازگوئیم و آشکارش نمائیم ما را به جرم بت پرستی و صورت پرستی سنگسار می کنند » یعنی همین مسلمانان مشرک و منافق و نمازگزار سهوی و ریائی ایشان را به جرم کفر ، سنگسار می کنند .
همانطور که همۀ امامان ما را همین نوع مسلمانان مشرک و منافق و نمازگزار سهوی و ریایی به قتل رسانیدند و کافران به قتل نرسانیدند . حکم قتل حضرت مسیح (ع) و حضرت یحیی (ع) را هم نمازگزاران ریائی دین یهود صادر کردند.
آنان که سر حسین بریدند کفّار و شرابخوار نبودند
رفتند به نماز بعد ذبحش وانگه جسد ورا دریدند
ولایت علی (ع)
اقامۀ صلاة یعنی سیر درجات دیدار با جمال پروردگار در وجود امامی حیّ و حاضر . و در قرآن آمده : «چون از اهل دوزخ سئوال شود که چگونه به این وضع مبتلا شدید؟ گویند : چونکه از مصلّین نبودیم » امام صادق (ع) می فرماید : « مصلّین ما هستیم و امام حیّ و حاضر است » . یعنی اهل دوزخ گروهی اند که منکران امامان و مخلصین زمان هستند و بر آنان وارد نمی شوند. همانطور که پیامبر اکرم (ص) می فرماید : « هر که بر ولایت علی (ع) وارد شود از دوزخ می رهد ».[3]
سُماع
«نماز عشّاق»
سماع، رقصی را گویند که در حلقۀ ذکر عارفان در می گیرد که به مثابۀ خلسۀ الهی و نمازی در حضور حق در قلمرو فنای صفات است و درجه و نوعی از معراج روحانی محسوب می شود .
یکی از مشهورترین بانیان و عارفان مکتب سماع، مولوی است که این مقام از عبودیت را از پیرش شمس تبریزی آموخت و شهد و جذبۀ این عبادت در ذائقه اش چنان شد که از نماز شرعی در گذشت و لذا متهم به ارتداد و الحاد شد و به همین دلیل پسرش برای نجات پدر از این رسوایی، شمس تبریزی را به قتل رساند. در واقع بایستی شمس را شهید مکتب سماع دانست .
شنیدن صدای خدا
سماع در لغت از مصدر «سَمَع» به معنای شنیدن است.
لذا این مقام از عبادت که در حالتی از مدهوشی رخ می دهد محصول شنیدن صدای خداست و به مثابه اجابت دعاست بعکس نماز که جریان دعا و حرف زدن انسان با خداست. در حقیقت سماع ادامۀ تکاملی صلاة است. و اجر اهل صلاة محسوب می شود. این همان مقام ذکر کامل است که هدف اقامۀ صلاة می باشد. به بیان دیگر صلاة یاد ذهنی و زبانی خداست و سماع یاد قلبی خداست. در صلاة انسان ذاکر است ولی در سماع مذکور است.
این نکته قابل توجه است همانطور که صلاة سهوی و ریایی داریم ذکر و سماع مصنوعی و تئاتری هم داریم . و اگر خداوند به این نوع نمازگزاران می فرماید: وای بر نماز گزاران! بی تردید در خطاب به سماع گران اینچنینی هم باید گفت که:
هزاران وای بر شما! که به زور مخدرات و محرکات یکی از قدسی ترین همایش الهی را به بازی گرفته اید .
نکته دگر اینکه سماع عارفانه در واقع نماز مؤمنین کامل می باشد که دارای امام زنده هستند و این نماز با حضور پیر طریقت و به اذن و قدرت روحانی او ممکن می شود.
در حقیقت سماع، نماز عشق است عشق به مراد و پیر عرفانی. در اینجا معنای کامل واژه صلاة به معنای «ورود» رخ می نماید: ورود به دل پیر که عرش خداست. مؤمنی که بتواند به چنین حدی از رابطه با امام خود برسد در مقام اخلاص است. در یک کلام بایستی کل مثنوی مولوی و دریای خروشان غزلیاتش را محصول بیاد آوردن علم لدنّی دانست که در واقعۀ سماع رخ نموده بود. [4]
روانشناسی لقاء الله
در قرآن کریم می خوانیم که در پایان جهان و روز قیامت کبری آنگاه که خداوند نقاب از چهره براندازد کافران می گویند که ای کاش هرگز آفریده نشده و خاک می بودیم . و آنگاه خود را با صورت در آتش دوزخ سرنگون می کنند . آیا براستی هرگز درباره این واقعه اندیشیده اید .
چرا کافران با «صورت» خود را در آتش می افکنند؟
آیا کافران یعنی منکران و جود خدا و قیامت کبری و لقاء الله چر ا چنین می گویند و چرا با «صورت» خود را در آتش می افکنند واز خود انتقام می ستانند . آیا در دیدار جمال پروردگار چه می بینند؟
جمال یگانه
به نظر ما طبق صدها حکمت و حدیث از علی(ع) که قیامت خود را برپا کرده بود و خداوند را دیدار می نمود آن جمال یگانه که در پایان جهان بر کل بشریت آشکار می شود برای هر کسی همان جمال ذات خودش می باشد . طبق این سخن که « خودشناسی خداشناسی است» و «خداوند همان خود خود هر کسی می باشد» .
روانشناسی واقعه لقاء الله در قرآن فقط در این صورت قابل فهم است و لاغیر . از اینکه کافران می بینند که منکر و خصم خود بوده اند .
هر کسی جمال خود را در جمال خدا دیدار می کند .
همانطور که خداوند در خلقت ازلی از صورت خود به آدم صورت بخشید و از روح خود در آدم دمید و از علم خود به انسان علم داد و او را جانشین خود در جهان ساخت . [5]
***
معرفی کتاب های مرتبط
کتاب اسرار صلاة،فلسفه نیایش،اثر استادخانجانی.برای دانلود کتاب صوتی اسرار صلاة کلیک کنید.
کتاب عبادت صدیقین،اقامه صلاة آخرالزمان،اثر استادخانجانی.برای دانلود کتاب عبادت صدیقین کلیک کنید.
***
فهرست منابع
[1] از کتاب دائرة المعارف عرفانی،جلد پنجم،ص28،اثر استاد علی اکبر خانجانی
[2] از کتاب: اخلاق عرفانی، فصل یازدهم،ص71،اثر استاد علی اکبر خانجانی. برای دانلود کتاب اخلاق عرفانی کلیک کنید.
[3] از کتاب: قرآن السّاعه،ص95،اثر استاد علی اکبر خانجانی.برای دانلود کتاب صوتی قرآن الساعه کلیک کنید.
[4] از دائرة المعارف عرفانی،جلد ششم،ص 59،اثر استاد علی اکبر خانجانی
[5] دائرة المعارف عرفانی،جلدسوم،ص110،اثر استاد علی اکبر خانجانی
بسیار زیبا
سلام
مطلب بسیار زیباست
متشکرم