با کمال تأسّف باید گفت که انسان از فرط تکبّرش در قبال نیازهایش دعوی عشق می کند و بزودی این دعوی را باور هم می کند . انسان بجای آنکه در قبال نیازهایش صادق باشد عاشق می شود یعنی اینکه :
“من نیازمند نیستم بلکه عاشق جمال و کمال توأم ” .
و بدین ترتیب قدیمی ترین و رایج ترین و بزرگترین دروغها اختراع می شود که مادر همۀ دروغهای دگر است و همۀ خود – فریبی ها و فریبکاریها. انسان بجای اینکه نیازش را صادقانه و خاشعانه در میان نهد نعل وارونه می زند که : “من عاشق توأم پس بگو چه نیازی داری تا جان نثار کنم ” . یعنی نیاز خود را مبدّل به نیاز دیگری بخودش می کند . و این دروغ و تهمتی آشکار است .
انسان بمیزانی که در قبال نیازهایش خویشتن داری پیشه می کند بتدریج بر عرصۀ دوستی با انسانهای دگر وارد می شود . عشق واقعی حاصل ناکامی و خویشتن داری است و اینگونه نیاز تبدیل به عشق می شود .
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.