1- یکی بود یکی نبود . آن یکی که بود خدا بود ولی آنکه نبود من بودم . بناگاه چشم گشودم و دیدم من که نبودم حالا هستم و آنکه بود دیگر نیست . جای من و او عوض شده بود یعنی نبود بر جای بود قرار گرفته است . قبل از این هم چنین بود و من نبودِ او بودم و او هم بود ِ من بود . او بود و من نبودم و حالا من هستم و او نیست.
2- من و خدا به لحاظ وجودی جانشین یکدیگریم یعنی در آن واحد هر دوی ما نمی توانیم وجود داشته باشیم. من باشم او نیست و اگر او باشد من نیستم.
3- ولی مسئله دیگر اینست که من دست آخر ندانستم که کدامیک از این دو، من هستم: آنکه هست و یا آنکه نیست!
4-وقتی من هستم یاد او در من است. و وقتی او هست یاد من در اوست.
5- خیلی ساده تر بگویم یا من در اویم و یا او در من است.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.