ظهور امام زمان

ظهور امام زمان

فهرست مطالب

معنای ظهور امام

عشق بمعنای اراده به ظهور در غیر، مغز مذهب تشیع در عرصه غیبت امام زمان ع است به معنای ظهور امام در شیعیان مخلص خویش که همان پیدایش عرفان اسلامی و عارفان واصل در تاریخ است که جبران این غیبت است . همانطور که غیب الغیوب الهی در وجود امامان به ظهور رسیده است و غیبت امام در وجود عارفان آشکار گردیده است .

از کتاب مذهب اصالت عشق،جلد اول، ص80، اثر استاد علی اکبر خانجانی

 

نجات آخرالزمان

حرف آخر اینست که کلّ بشریت با سرعتی فزاینده در حال سقوط آزاد در دوزخ تکنولوژی و آزادی و جنون و جنایت است و هیچ قدرتی قادر نیست این حرکت را در جوامع متوقف نماید تا ظهور ناجی موعود که سرآغاز رستاخیز است. و تا قبل از آن هیچ راه نجات اجتماعی وجود ندارد .

 

ولی آیا تا قبل از آن که معلوم نیست که در مجال عمر فردی ما باشد ، چه می توان کرد؟  آیا هیچ راه نجات فردی وجود دارد؟ این سؤال اهل ایمان و معرفت است که دربارۀ ماهیت انسان و جوامع آخر الزمان به باور و یقین رسیده است و تباهی جوامع بشری را حتمی می داند.

یکی از عللی که نجات جمعی را ناممکن می سازد اینست که در آخر الزمان اصولاً جمعی وجود ندارد الا تراکم انبوه تنهایان. وگرنه با نجات هر فردی کلّ آدمهای روابط اجتماعی او نیز در مراتب نجات قرار می گرفتند. همین مسئله نیز خود نجات فردی را سخت تر می کند زیرا آدمی طبعاً اجتماعی و عاطفی است  و نجات را برای خودش نه به تنهائی    می خواهد و نه می تواند زیرا شهامتش را ندارد.

 

 اینست که نجاتهای فردی در هر عصر و اجتماعی مولد انسانهائی است که قهرمان ملی نامیده می شوند و یا قدّیس . هر که بخواهد خودش را به تنهائی نجات دهد هر چند که قادر نیست که دیگران و حتی عزیزانش را هم با خود برهاند ولی شرایط  و اوضاع  جامعۀ خود را دگرگون می سازد و انقلابی را موجب می گردد که به مثابه یک نجات مقطعی یا توقفی در سقوط است  .

 

 زندگی همه بزرگان معرفت از این نوع است و همه انقلابات محصول زندگی این تنهایان نجات یافته است. نجات آخرالزمان  نجاتی فردی است این مسئله در قرآن نیز بارها متذکر شده است.

دائرة المعارف عرفانی، جلد2،ص48، اثر استاد علی اکبر خانجانی

ظهور مهدی
ظهور جهانی امام زمان

 

فلسفۀ قیامت

قیامت قلمرو رجعت مخلوق بسوی خالق است یعنی عرصۀ وقوع جهانی “اناّ الیه راجعون” است. و این عرصه پس از پایان روز ششم خلقت که خلقت انسان بعنوان آخرین مخلوق کامل شد، آغاز گردید که قلمرو روز هفتم است که حدود چهارده قرن است که با ظهور نخستین انسان کامل (علی) آغاز شده است زیرا از لحظۀ هبوط آدم و حوا از بهشت تا ظهور اسلام دقیقاً شش هزار سال بشری بطول انجامیده که همان شش روز تکوینی است که در قرآن مذکور است که هر هزار سال بشری یک روز تکوینی خداست.

 

 پس علی(ع) مبداً قیامت و بر پا کنندۀ قیامت و کانون قیامت است. زیرا انسان بمعنای حقیقی آن بشری است که خلیفه شده باشد یعنی بر جای خدا قرار گرفته باشد و خدا را در خود یافته باشد. و لذا همه علویان حقیقی (ونه اسمی) انسانهای قیامتی هستند یعنی همه کسانی که در عرصۀ خودشناسی، خدا را در خود به درجه ای کم و بیش درک کرده اند یعنی عارفان. و لذا عارفان هر عصری به نوبۀ خود بر پا کنندۀ قیامت عرفانی دوران خود هستند و نیز گزارشگران قیامت. و لذا همه عارفان شاهدان قیامت و شهیدان قیامت هستند و خونشان نیز به همین دلیل ریخته می شود چون مردمان میلی به قیامت ندارند یعنی میلی به معاد و دیدار با حق ندارند.

 

شهادت همه امامان ما بدین معناست که نخستین عارفان و برپا کنندگان قیامت و پیشتازان این عرصه می باشند زیرا خود جمال پروردگار در آئینۀ خاک هستند که بشریت را برای قیامت کبری آماده می کنند که قیامتی فیزیکی و جسمانی است و جهانی. و عارفان و مؤمنان نیز وظیفه ای جز این ندارند. و آخرین عارف جهان یعنی امام زمان در ظهور جهانی اش نیز رسالتی جز اعلام جهانی قیامت ندارد .

دائرة المعارف عرفانی، جلد2،ص51، اثر استاد علی اکبر خانجانی

 

 فلسفۀ انتظار ظهور ناجی

آدمی فقط به امیدها و انتظارات و آرزوهایش زندگی می کند. انسان تنها حیوان در انتظار است. حتی در انتظار زنده شدن و هستی یافتن . گوئی که حیات و هستی خاکی بشر در جهان برای او هیچ احساس و دریافتی از حیات و هستی ندارد. مسئله و معنای رستگاری هم دقیقاً رستن از مرگ و نابودی است. بنابر این می توان گفت که شدت و عمق این انتظار است که بهمان شدت و عمق به انسان حیات و هستی میبخشد. پس هستی انسانی بشر از جنس انتظار است یعنی انسانیّت چیزی جز انتظار نیست: انتظار انسانیّت!

پس از این دیدگاه که دیدگاه ویژه تشیع است هستی یعنی انتظار و خاصّه ظهور ناجی !

 

مولانا می فرماید «گر در طلب لقمۀ نانی ، نانی ». بر همین اساس آدمی در انتظار و طلب هر چه باشد بتدریج همان چیز می شود یعنی هر که خدا خواست خودش خدا شد. پس منتظر ترین انسان بر آستانۀ حق ، خود مظهر حق است و منتظرترین انسان دربارۀ امام و ناجی ، خودش امام و ناجی می شود. همانطور که ذاکرترین انسان به درگاه پروردگار ، خود مظهر جمال و کمال خداوند و خلیفۀ او در جهان است.

ناجی
هر که جدا امام و ناجی خود را صدا کند، بسویش می آید.

 

انسان چیزی جز آرزویش نیست. این معنا در قرآن نیز مذکور است که :«براستی آیا انسان چیزی جز تمنّای خویشتن است.» یاد و عشق و انتظار هر چیزی آدمی را مظهر همان چیز می سازد . آدمی مخلوق عشق خویشتن است. هر عاشق صادقی بالاخره خودش مظهر معشوق می شود و این راز توحید و تجلّی معشوق در عاشق است.

 

آنکه منتظرتر است هست تر است.  حتی خداوند  نیز در قرآن می فرماید: که او نیز در انتظار مؤمنین است و از منتظرین است. پس خداوند مظهر اشد و اکمل انتظار است. زیرا او خود عشق است و عشق یعنی انتظار یعنی تحت نظر بودن !

دائرة المعارف عرفانی، جلد2،ص59، اثر استاد علی اکبر خانجانی

 

دشمنان امام زمان

طبق روایات اسلامی شقی ترین دشمنان امام زمان در ظهورش جماعتی از مسلمانان شیعه مشرک و منافق و علمای رسمی متشرعند که به مثابه امامان شرک و نفاقند که تا اینان از روی زمین نابود نشوند امام زمان ظهور نخواهد کرد . و امروزه شاهد نابودی جریان شرک و نفاق در همه مذاهب و بخصوص مذاهب اسلامی در جهان هستیم و این نویدی برای ظهور مهدی موعود می باشد . زیرا آنچه که کافران را در انکارشان تقویت می کند وجود نفاق است . با نابودی نفاق است که کافران بی ریا هم بتدریج روی به ایمان می کنند .

از کتاب پدیده شناسی عرفانی، ص 208، اثر استاد علی اکبر خانجانی

 

ظهور ناجی آخرالزمان

 

ظهور ناجی آخرالزمان در اوج این رویداد جهانی بصورت یک نیاز وجودی و نه اعتقادی ، قابل فهم است که بشریّت را از این وضعیّت نجات دهد پس این نجات روحانی است و نه بیرونی . و البته بشری که در اسارت مطلق شیطان تکنولوژی است بدون شک در اسارت ستم صاحبان جهانی تکنولوژی هم هست . و ماهیّت این ستم بکلی متفاوت است و بسیار برتر و پیچیده تر و باطنی تر از ستم اقتصادی – سیاسی می باشد . این روح است که در تسخیر شیاطین است . و در حقیقت ناجی آخرالزمان رسول نجات روح انسان از اسارت تکنولوژی است و ابلیسی که در ذات تکنولوژی نشسته است و نه صرفاً ابرقدرتها که خود نیز در اسارت این ابلیس دیوانه شده اند .

از کتاب حق بودن، ص106، اثر استاد علی اکبر خانجانی

 

ناجی موعود

164- افسانه ناجی موعود نیز همچون همه باورهای دینی بشر در طول تاریخ معجونی از جهل و جنون و مالیخولیاست و تا آنجا رفته است که خود تبدیل به عنصری ضد نجات شده است و خصم هر نجاتی راستین است و مهد دجّالیت .

165- بنده تمام عمرم را بلاوقفه مشغول اندیشه و تحقیق درباره چند موضوع کلیدی بوده ام: مسئله آدم و حوا (رابطه زن و مرد)، تکنولوژی و نجات و امام زمان و ناجی موعود . و لذا همه آثارم بر محور این سه امر بسیج شده است .

166- ولی مسئله ناجی موعود و امام زمان غایت و کمال همه آثار من است و ترجیع بند همه اندیشه ها و آرای بنده محسوب می شود بطوریکه مجموعه آثارم را بایستی دائرة المعارف امام شناسی نامید .

167- و این مسئله صرفاً امری تئوریک هم نبوده است بلکه پا به پای تفکرات و تألیفاتم مشغول خدمت به مردم و نجات آنها از انواع بدبختی ها بوده ام . و ادعا می کنم که در این دوران کسی چون بنده با دردهای بشر مدرن دست و پنجه نرم نکرده است و بزرگترین طبیب و حبیب هفتاد و دو ملت و مذهب بوده ام و هیچکس انسان مدرن را چون من نمی شناسد از اشراف تا عوام ، از غنی تا فقیر ، از روستائی تا شهری ، از بیسواد تا دکتر و متخصص و از کافر تا مؤمن ، از زن تا مرد و کودک و از قاضی تا مجرم و از حاکم تا محکوم . و در این راه تمام هستی ام را قربانی کرده ام و کسی چون من چنین نکرده است .

168- پس طبیعی است که هیچکس چون من درباره نجات و ناجی موعود و امام زمان تفکر و تأمل نداشته باشد و با این معنا با تمام وجودم عجین هستم .

169- ادعا می کنم که هر کسی که از من طلب نجات نمود نجات یافت . بی هیچ رنج و هزینه و مزد و منّتی .

170- ولی تا به امروز اغلب قریب به اتفاق کسانی که بواسطه بنده نجات یافته اند پس از مدتی دوباره به جهل و جنون و مفاسد گذشته خود بازگشته اند و به عذابهائی برتر مبتلا شده اند و هیچکس هم از دیگران عبرت نگرفت .

171- یعنی بنده خود ناجی موعود همه روابط اجتماعی خود بوده ام به معنای کامل کلمه .

172- هر کسی از هر عذاب و ناکامی و بدبختی و مرض و فساد و مصیبتی که داشت به آنی نجات یافت و به وضعی رسید که به اعتراف خودش عین بهشت موعود بود که در تصورش هم نمی گنجید . ولی قدر این نجات را ندانست و بزودی از دستش داد . این یعنی چه ؟

173- این بدان معناست که بشریت هنوز لایق نجات نشده و استحقاق رستگاری نیافته است .

174- این بدان معناست که بشریت هنوز بایستی عذابها بکشد و عذابهای شدیدتر و غلیظ تر و لاعلاجتر و سوزاننده تر و نابود کننده تری را باید تجربه کند تا آنجا که آرزوی نابودی کند . و این آستانه نجات است .

175- این بدان معناست که بشریت نیازمند معرفتی بیشتر و عمیق تر است درباره خودش و زمانه اش و جهانی که در آن زندگی می کند و درباره همه خوشبختی ها و بدبختی هایش . و درباره معنای خیر و شر و سعادت و شقاوت و عذاب و نجات و راست و دروغ . و نیز درباره ماهیت علم و جهلش و کفر و ایمانش .

176- و مجموعه آثارم مهیا کننده روان و اندیشه بشر برای رسیدن به استحقاق نجات است . و این آثار چون بدست بشریت برسد و تبدیل به یک فرهنگ واحد جهانی شود آنگاه آماده ظهور جهانی ناجی موعود خواهد بود .

 

نجات جهانی

177- آثار بنده فرهنگ نجات جهانی را فراهم می آورد . این فرهنگ امام زمان است : فرهنگ نجات !

178- در هر دوران و به هر زمین و زمانی ناجی موعود وجود دارد ولی مردمان آماده نجات نیستند و هنوز به جهل و جنون و جهنم خود دلخوش هستند . تا از تمامیت خود و علم و عقل و دین و سعادت و طرز فکر خود مأیوس نشوند و از زمانه خود و هر آنچه که پیشرفت و سعادت و خوشی نامیده می شود دل نکنند هنوز آماده نجات نیستند . ناجی و امام زمان همواره حاضر است این مردمند که غایب هستند .

179- با اینحال هر فردی در هر کجای عالم که به این استحقاق نجات رسیده باشد بواسطه یک ناجی زنده نجات خواهد یافت و هیچ تبعیضی در کار نیست و قرار نیست که کسی به آتش جهل و مفاسد دیگران بسوزد زیرا خداوند عادل و مهربان است . آنچه که از نجات دادن برتر و مقدم بر آن است بیدار کردن است از خواب جهل و جنونی که نامش پیشرفت و دیانت است .

180- امروزه دو دجال جهانی داریم دجّالی که در لباس علم و تکنولوژی و پیشرفت و رفاه پنهان است و دجّالی که در لباس دین و عرفان و معنویت و آزادی و برابری و عشق پنهان است . و بنده این هر دو دجّال را در سراسر جهان رسوا کرده ام .

181- بنده با قلم خویش دجّال را به قتل رسانیده ام و مدتی بطول می کشد تا خونش کاملاً  بریزد و بمیرد تا بشریت بیدار شود .

 مسیح و مهدی با هم ظهور می کنند

182- می دانیم که مسیح و مهدی با هم ظهور می کنند . مهدی بیدار کننده عقول و قلوب است و مسیح هم شفاعت کننده بدبختی هاست . و بنده در این عصر این هر دو رسالت را برای برخی از مردمان به انجام رسانیده ام . ولی رسالت ماندگار من رسالت مهدوی من است که عرفان من است که جهان را برای مسیح و مهدی آماده می کند . این هر دو با من و در من بوده اند : مسیحیت و مهدویت ! این مصداق و تعبیر آن رؤیای پانزده سال پیش من است یعنی واقعه تداخل ماه و خورشید و وحدت این دو در وجود بنده : مسیح و مهدی ! من در کمال و جمال مظهر وحدت این دو هستم .

183- بنابراین اگر بشریت آماده می بود این ماه و خورشید یعنی مسیح و مهدی از وجودم پا به عرصه ظهور می نهادند و نجات جهانی آغاز می شد . بهرحال ظهور بسیار نزدیک است و مسیح و مهدی از آسمانهای برتر پا بر زمین نهاده اند و وجودم زمین این دو است . و خداوند هر گاه اراده کند این ظهور محقق می شود و من به پای ظهور این دو قربانی خواهم شد .

 

دوازده مهدی

1701- هر که آن دوازده مهدی عرصه غیبت را که مهدی های غیر فاطمی هستند درک و تصدیق نمود موفق به شناخت و دیدار مهدی موعود آخرین می شود زیرا او غیر ترین است به لحاظ نژادش!

 

 و این دوازده مهدی عرصه غیبت (بقول رسول خاتم(ص)) رجعت همان دوازده معصومند. و تا این غیریت مطلق امام درک و تصدیق نشود امامتش قابل دریافت نخواهد بود و حدیث وجود حادث نخواهد شد. و این دیالکتیک خویش و غیر در امام است که مظهر وجود حق و حق وجود است: یگانگی خویش و غیر! و این سرّ آفرینش جهان و انسان است!

 

پس کسانیکه امام زمان را در نژادیت و فاطمیت و قریشی بودن و عربّیت و هاشمیت جستجو می کنند و نهایتاً به حضرت اسماعیل و ابراهیم و حضرت آدم و حوا پیوند می زنند و در یک کلام به جستجوی دهریت و تاریخیت امام هستند هرگز او را دیدار و درک نخواهند کرد! و لذا رسول خاتم(ص) پیشاپیش در صف مقدّم دشمنان ظهور آخرالزمانی امام، جماعتی از بنی فاطمه را معرفی کرده است.

از کتاب  حدیث وجود،ص 198، اثر استاد علی اکبر خانجانی

 

– باز شیخ صدوق از راوی معتبر حدیثی نقل می کند که «به امام صادق عرض کردم یابن رسول الله از پدر شما شنیدم که بعد از امام دوازدهم دوازده مهدی است. فرمود: گفته است دوازده مهدی و نه دوازده امام بلکه آنها قومی از شیعیان ما هستند که مردم را به موالات و معرفت حق ما دعوت می کنند»

 این دوازده مهدی جبران غیبت امام دوازدهم هستند و به مثابه امامان مستودع می باشند که امامت قائم آل محمد در نزد آنها به «ودیعه» نهاده شده است که آن امامت مستقر(پایدار) است. این معنا را در آیه ای از قرآن هم مورد بحث قرار دادیم که ذکرش گذشت. (انعام-98-) اینان همان امامان ناطق هستند و به مثابه زبان امام غایب و صامت می باشند زیرا امام صادق در اصول کافی فرمود «هر آن دو امام است یکی امام غایب و صامت و دیگری امام ناطق و عیان».

از کتاب مذهب اصالت عشق، جلد5،ص 25

 

سرّ غيبت امام زمان

بسم الله الولي

 

1- امام زمان غايب شد تا خداي را براي بندگان مؤمن حاضر و ظاهر نمايد. يعني غيبت امام زمان، راز ارتباط مستقيم انسان آخرالزمان با خداست از راه خودشناسي.

 

2- امام زمان تنها انسان زنده اي است كه با روح انساني خود ملحق به ذات خدا و فناي در او گرديد كه اين الحاق و فنا، راز ارتباط مستقيم انسان آخرالزمان با خداوند است. چگونه؟

 

3- براي درك اين راز بايستي نخست معنا و حقيقت امام را دريافت! امام كسي است كه به امّ ذات خود ملحق است و با ذاتش در عرصه صفات، يگانه است. يعني صفاتش مظهر ذات وحداني انسان است. و او به نفس واحده بشريت ملحق و با آن يكي است. اينست مقام امامت كامل و مطلق!

 

4- پس امام كامل و مطلق كسي است كه مظهر ذات خداست. و اينست راز غيبت امام زمان! زيرا او از بشريت خود فنا شده و به خدا بقا يافته است. پس او از غايت ظهور ذات الهي خود است كه غايب شده است يعني غيبتش از كمال ظهور و حضور است.

 

5- به همين دليل هركه در جستجوي فرج امام زمان باشد در اين فرج با پروردگارش ديدار مي كند نه با بشريت امام! اين واقعه براي بنده به تمام و كمال محقق شده است. پس اين يك نظريه نيست يك واقعيت مجسم است. و اين معناي هيكل نوري امام است كه نور خداوند را از عالم ارض طالع نموده است.

 

6- پس ديگر كسي امام دوازدهم را در صورت بشري بعنوان فرزند امام حسن عسگري  نخواهد ديد همانطور كه خودش در خطبه سباسب فرموده: ديگر كسي ابداً مرا نخواهد ديد! همانطور كه طبق روايات هويت ظهور جهاني ايشان به سن حدود سي تا چهل سال مي باشد درحاليكه به سن كهولت غيبت كرده بودند.

 

7- از آنجا كه امام، مظهر نفس واحده بشريت است پس هركه در جريان معرفت نفس و سير الي الله در فطرت خويش به قلمرو نفس واحده اش برسد به قلمرو ظهور و حضور امام زمان مي رسد و به نور امام ملحق شده و اماميه مي گردد و چشم جان و دلش جمال پروردگار كه در عالم ارض طلوع كرده است را در هر چيزي ديدار خواهد كرد كه اين طلوع و تجلي خدا از هر چيزي به جمال انساني است كه حاصل فناي امام زمان در ذات حق است و تجلي نور خدا در جهان را انساني نموده است. پس هر جمال تجلي از خداوند كه در عالم ارض بواسطه يك انسان اماميه ديدار مي شود جلوه اي از جمال امام زمان است كه در ذات مطلق حق فنا گشته است. اين راز را درياب كه هرگز بدين وضوح عيان و بيان نشده بود.

 

8- پس هر مؤمن اهل معرفت كه در وادي عرفان نفس به قلمرو نفس واحده در خويشتن رسيد با امام زمان محشور مي شود و به نورش بيناي حق شده و تجلي و طلعت پروردگار را در جهان شهود مي كند از نگاه و منظر امام!

 

9- و امام زمان خود نخستين انساني است كه خود به نفس واحده اش ملحق شده و لذا فاتح و راهدار و راهبر سالكان اين وادي است از طريق اولياي زنده اش بر روي زمين!

 

10- و سالكان اين وادي كه با امام خود در نفس واحده محشور مي شوند پروردگارشان را در دوازده تجلي در جهان بيرون ديدار مي كنند كه هر تجلي نيز صدها جلوه دارد كه هر جلوه اش يكي از انبياي سلف است. و آن دوازده تجلي هم جز دوازده امام معصوم نيستند!

 

11- بدان كه نخستين انساني كه فاتح نفس واحده و ملحق به ذات خود شد علي مرتضي بود كه نخستين كاشف اين راه بود كه يازده فرزندش را هم به اين جايگاه ذات رسانيد. ولي تنها امام زنده همان امام دوازدهم است كه ظهور دوازدهم عليع است كه فاتح فلك دوازدهم در عالم ارض است و لذا فاتح كل ارض!

 

12- بدان كه منظومه شمسي كه منبع تغذيه مادي و معنوي و روحاني اهالي زمين است كه منزل بشريت است تحت پوشش دوازده فلك است كه اين دوازده فلك جايگاه افلاكي(ارضي) دوازده امام در آخرالزمان است كه ارض واسع پروردگار براي مؤمنان مي باشند و هدايت بخش آنها. كه اين دوازده فلك و دوازده كانون هدايت نوري اهل ايمان و روزي بخش بشريت است كه تحت نور خاص محمد و علي تدبير و رهبري مي شوند. كه مجموعه اين انوار الهي در وجود شخص امام دوازده كه امام زنده است متمركز است. كه اين دوازده نور در دوره غيبت امام زمان در هر قرني از وجود يكي از عارفان كامل متجلي مي شود كه دوازده مهدي در طي دوازده قرن ظاهر مي شوند كه امروزه در عصر ظهور مهدي دوازدهم قرار داريم و غايت آخرالزمان و آستانه ظهور آن نور واحده. اين واقعه منطبق بر يكي از روايات نبوي مي باشد كه پس از حضرت رسول اكرم دوازده امام و سپس دوازده مهدي را پيشگوئي نموده است.

 

13- در حقيقت آخرالزمان به لحاظ وجودي با غيبت امام زمان واقعيت يافته است به معناي آخرالزمان جدائي انسان از خدا! زيرا زمان يا تاريخ همان مهلت الحاق مخلوق به خالق است كه با غيبت امام دوازدهم در حيات دنيوي رخ نمود و لذا تاريخ هم به پايان رسيد زيرا  تاريخ به معناي تا رُخ پروردگار است كه با غيبت امام دوازده اين جمال از آفاق عالم ارض رخ نموده است براي كساني كه به نور امام متصل شده اند.

«ما نشانه هاي خود را در درون و برون شما بر شما آشكار كرديم تا بدانيد كه او حق است ولي مسئله اينست كه درباره ديدار با پروردگارشان ترديد دارند» قرآن-

 

14- بنابراين هركه به(او) امام ملحق شود و او را بشناسد با لقاي رب در آفاق و انفس روبرو مي شود به شرط آنكه در لقاي رب يقين و معرفت داشته باشد. و بدان كه اكثر آيات مربوط به لقاي پروردگار در قرآن كريم آيات اماميه و خاصه مربوط به عرصه غيبت و ظهور امام است.

واقعه ظهور جهاني امام زمان چگونه واقعه اي است ؟

15- در اين باب سابقاً هم در سائر آثار سخن گفته ايم. ولي مسئله بسيار مهم كه بحراني ترين مسئله جهان اسلام و تشيع است اينست كه واقعه ظهور جهاني امام زمان چگونه واقعه اي است و بيان چه حقيقتي مي باشد.

 

16- پس دانستيم كه ظهور عارفان بالله كه لقاي پروردگارشان را درك و دريافت كرده اند كه فقط مخصوص جهان اسلام نيست واقعه اي ناشي از غيبت امام زمان است و اينان همان مهدي هاي دوازده گانه اي هستند كه پس از دوازده امام در هر قرني رخ مي نمايند طبق قول رسول اسلامص– همه عارفان واصل و اهل لقاي پروردگار كه در لقاء حقيقت امام زمان را شناخته اند در قرن دوازدهم پس از غيبت كه اينك در آستانه اش هستيم يكجا جمع و متحد مي شوند و اين اتحاد منجر به ظهور الهي محمد ابن حسن عسگري مي شود كه اين امر هم در روايات اماميه مذكور است.

 

 و بدان كه اين دوازده مهدي عرصه غيبت كه غيبت امام را بر خلق و مؤمنانش جبران مي كنند تجلي غير نژادي دوازده امام معصوم هستند كه در واقع دوازده تجلي از نور علي محسوب مي شوند همانطور كه خود عليع در خطبه بيانش مي فرمايد:

 «زين پس در هر زمان و زمين و انساني و بهر صورتي كه بخواهم رخ مي نمايم و هر بار جديد و بديع و غير تكراري هستم و هركه اين حق را انكار كند مرا انكار كرده و بر خداوند مرتد است.»

پس درك و تصديق حقانيت اين عارفان مهدوي عرصه غيبت، شرط ايمان در آخرالزمان است كه شرط هدايت و مهدويت است و تشيع! و اين منوط به داشتن معرفت نوري در حق امام است كه شرط لازم براي مؤمن بودن است طبق كلام امام عليع در خطبه نورانيه! در جلد نهم كتاب«مذهب اصالت عشق» در اين باب به تفصيل سخن كرده ايم!

معرفت نوري درباره امام

17- معرفت نوري درباره امام همان آيه مذكور در سوره سجده است كه نشانه هاي الهي از آفاق و انفس آشكار مي شود تا حق او(امام) را بشناسند و چون باور به ديدار با خدا ندارند پس حق اين تجليات الهي را انكار مي كنند يعني خداوند در ظهورش از آفاق و انفس، همان امام است زيرا امام در ذات او فنا شده است و از خدا، رخ نموده است. و اين قلب مذهب شيعه اماميه است و جان عرفان و تصوف اسلامي است كه امر واحدي است همانطور كه علامه سيد حيدر آملي، به حق ادعا كرده كه تشيع حقيقي همان تصوف است و تصوف حقيقي جز تشيع نيست و آن ظهور خدا از امام است و ظهور امام از عارفان اوست كه اولياي او در عصر غيبت مي باشند.

 

18- تا زمانيكه اين سرّ غيبت امام و ظهورش در غير نژادش، درك و تصديق نگردد ايمان شيعي محقق نشده و ظهور جهاني امام براي شيعيان اسمي جز خسران نخواهد بود و همان طور كه رسول خدا پيشگوئي فرموده، شقي ترين خصم ظهور امام زمان، گروهي از بني فاطمه (سادات) هستند كه امام را فقط در نژادش مي خواهند و لذا خداوند را هم در تجليات امام، منكرند و لذا لقاءالله در جهان را منكرند يعني ظهور خدا در غير را منكرند در حاليكه كل رحمت مطلقه محمدي همين ظهور در غير است. پس اين انكار به معناي انكار اسلام محمدي و رحمت محمدي است. پس اين حق و درك و تصديقش به معناي حق اسلام و مسلماني و دين و ايمان است.

 

19- پس ظهور جهاني امام زمان پس از دوازده مهدي كه تجلي دوازده معصوم هستند و خود امام زمان هم در ظهورش كه تجلي حضرت حق است و نه ظهور فرزند امام عسگري، تعيِّن و تأويل اين آيه مكرر در قرآن است كه به صورت سوگند آمده است: قسم به نجم چون فرود آيد… اين همان نزول افلاك است. كه بي ترديد اين دوازده ستاره بهمراه ماه و خورشيدش فرود مي آيند كه مي شود چهارده معصوم متجلي در غير! و در اينجاست كه به قول حافظ، ولي شناسان قرآن را از بر مي خوانند در چهارده روايت! نه قرآن عربي كه قرآن نوري و جمالي را!

 

رجعت دوازده معصوم

20- خواندن قرآن به چهارده روايت يعني هريك از معصومين يك تجلي غير مكرر و بي تا از قرآن و ام الكتاب و راز آفرينش هستند همانطور كه امام را قرآن زنده و ناطق گويند. و نيز هريك از عارفان مهدوي دورانها هم تبيين كننده يكي از اين چهارده روايت قرآن هستند كه آنها هم بي تا و غير مكررند و لذا بزرگترين اتهامشان در نزد علماي رسمي و تاريخي، بدعت و الحاد است. و اين دوازده مهدي عرصه غيبت همان رجعت دوازده معصوم است كه علي ع سلطان آن است.  يعني دوازده تجلي از عليع كه همان عليين مي باشند و به همين دليل در روايات شيعي سخن بر سر رجعت مثلاً حسني و حسيني است نه رجعت حسنع و حسينع

 

عدم درك و تصديق حق ظهور از غير

21- پس سرّ گمراهي اكثر مردمان و بلكه علماي رسمي و نقلي دين در قبال امامان و مهدي هاي دوران، عدم درك و تصديق حق ظهور از غير است كه سرّ آفرينش انسان است به عنوان خليفه خدا. و اين انكار هم جز ابليس باني و باعثي ندارد كه ظهور خدا از غير (انسان) را انكار نمود. حال ظهور امام از غير خود و نژادش هم تكرار همان امر است و حق دوست دوست!اصلاً جداي اين امر چگونه مي توان هويت ژنتيكي امام دوازدهم را اثبات نمود. پس درك مي كنيم كه نژادپرستي چه درد بي درماني است بخصوص آنگاه كه در لباس باورهاي ديني و متافيزيكي پديدار شود.

 

22- پس مؤمن شيعي كسي است كه غيبت امام زمان را عين ظهورش از غيب بداند كه اين همان دوستِ دوست است همچون ظهور پروردگار از آدم! و داستان خلقت آدم را عين واقعه ولايت و ظهور امام بدان! و اينست كه خداپرستان مخلص به وجود امام و انسان كامل مي رسند همانطور كه منتظرين فرج امام هم به لقاي پروردگارشان نائل مي آيند. و اين سرّ عشق است! و لذا آنگاه كه امام دوازدهم از خويشتن خويش ظهور كند ظهور قهار و خونيني است. همانطور كه خداوند هم در ظهور از ذات وحداني اش در قيامت كبرا، بساط عالم هستي را چون طوماري در هم مي پيچد!

 

23- پس دوازده مهدي دوره غيبت همان روايت گران قرآن در دوازده تجلي هستند تحت الشعاع نور دوازده امام! پس معصومين امامان معين هستند و دوازده مهدي (دوازده عارف كامل) هم امامان مبين (بيانگر). همانطور كه امامان را جمال قرآن و قرآن زنده مي خوانيم.

پس هر عارفي معرف و بيانگر يكي از معصومين است و تبيين يكي از دوازده روايت قرآني كه هر روايتي مربوط به يك دوران است و بيانگر اسرار آن دوران: هر امتي (تمدن) را اجلي است و هر اجلي را كتابي. قرآن- و طبعاً هر كتابي را مؤلفي كه در لفظ قرآني معصومين همان امامان مستقرند و دوازده مهدي هم امامان مستودع! و اين خطاب به اين امامان است:

«و اوست كه براي شما ستارگاني قرار داد تا بواسطه اش در ظلمات راه يابيد و اين نشانه اي براي اهل علم است و اوست كه شما را از نفس واحدي آفريد كه دو جايگاه دارد: جاي قرار (مستقر) و جاي اماني (مستودع). و اين براي كساني است كه داراي ادراك قلبي (فقه) هستند.»انعام 98-97    

از کتاب مبانی عرفان عملی، ص56، اثر استاد علی اکبر خانجانی

 

چرا ناجی ظهور نکرده است ؟

30 – دریائی از روایات و پیشگوئی های دینی دربارۀ ظهور ناجی موعود در مذاهب گوناگون وجود دارد که بسیاری از این نشانه ها در قرون و اعصار قبل رخ نموده است و لذا این سؤال مطرح می شود که پس چرا ناجی ظهور نکرده است.

ولی اگر مسأله امامت را در عرصه غیبت درک کنیم پاسخ این سؤال را مییابیم.

 فقط آن علائمی که مربوط به به ظهور جهانی ناجی موعود می باشد بطور تمام و کمال رخ نداده است ولی بسیاری از آن علائم در دهه اخیر در کل جهان در حال رویدادن است و ظهور عنقریب وجهانی ناجی را نوید می دهد .

 ولی از آنجا که در هر عصر و جامعه ای امامی بوده است لذا برخی از آن علائم مذکور هم روی نموده است که مربوط به حضور و ظهور امامی در قلمرو یک گروه یا جامعه خاصی بوده است .

و حتی یک فرد به هنگام شناخت امام خودش با برخی از این علائم در زندگی خود و یا حتی در طبیعت روبرو می شود مثل ماه و خورشید گرفتگی . و برخی از این علائم کاملاً خصوصی و فردی هستند و به رویت عامه در نمی آیند و یا عامه متوجه آن نمی شوند و اگر هم می شوند علت و حق وارزشش را درک نمی کنند و متوسل به توجیهات خرافی ویا علمی و نجومی می شوند .

از کتاب امام زمان کیست ؟ بند 30، اثر استاد علی اکبر خانجانی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *