وجودِ انسان جز غرایزش هیچ نیست غرایزی که برخی به صورتِ کردار و برخی به صورتِ طبع و صفات درک میشود .
در اینجا منظور از غریزه هر آن چیزی است که در خلقت ذاتی انسان سرشته و به وی داده شده است نه از بیرون بلکه از اعماقِ ذاتش . در اینجاغرایز بعنوان ِ منابع جبرهایی که وجود را از درون و برون مصادره کرده اند عبارت است از همان جبر وجود و به وجودآمدن . که این جبر در مفهوم دقیقترش ذاتاً یک هدیه است : هدیۀ وجود .
و این هدیۀ کلی در ده ها و بلکه صد ها هدایای جزئی تر بر انسان وارد شده و از او بروز می کند : گرسنگی و خوردن ،خستگی و خوابیدن ، لذت جنسی و همخوابگی ، تجربه گرایی و بازی کردن ، خشونت گرایی ،تعمیر و تزئین ، میل به معاشرت ونیز میل به تنهایی ، تخیل و اندیشه گری ، طبیعت دوستی ، تفنن وتنوع طلبی و …….. .
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.