واقعیّت تاریخی این است که اساس علم و حکمت از محضر انبیاء و اولیاء و حکیمان الهی شروع به جوشیدن کرده است ولی اکثر شاگردان و پیروان آنان سعی در تبدیل و تحریف این معارف نموده اند و مذهب شرک را بنا نهاده و علم بغی پدید آمده است .
تبدیل آیات الهی از جمله قلمرو اصلی پیدایش شرک و نفاق و علم بغی بوده که در قرآن کریم ذکرش آمده است .
همانطور که سامری از حکمت موسی (ع) علمی پدید آورد که گوساله را ساخت و بنی اسرائیل را گمراه نمود . همانطور که از محضر حکمت علی (ع) ، هم سلمان فارسی پدید آمد و هم عمرعاص . و از محضر امام صادق (ع) هم بایزید بسطامی رخ نمود و هم جابربن حیّان . همانطور که از مکتب سقراط ، هم افلاطون رخ نمود که بانی حکمت اشراق است و هم ارسطو که بانی ماتریالیزم است و در دربار مقدونیّه مولّد اسکندر جهانخوار شد . ولی این پدیده ها به ناگاه پدید نیامدند .
فلسفۀ ماتریالیستی ارسطو دو هزار سال بعد بود که الحادش را آشکار کرد . بنابراین خیرات گذرا و سطحی که در مراحل اولیّه از بطن فلسفه های الحادی و التقاطی و علم بغی رخ می نماید تناقضی با ذات کافرانه و شرورش ندارد این از ترفندهای شیطان است . شیطان هرگز القائات خود را از همان آغاز بصورت غول و هیولا و عذاب و نابودی آشکار نمی کند وگرنه کسی او را پیروی نخواهد کرد.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.