10- بهرحال او دمادم با همۀ ماها هست و با هر یک از ما درست مثل خود ما و با منطق و مسائل خصوصی هر کسی سخن می گوید گوئی که این سرّ در هر کسی خاص خود اوست و یا این خدا در هر انسانی مال خود اوست و از جنس خود اوست . او خود – آی هر خودی است که نمی گذارد آدمی خودش را فراموش کند که هست .
او هستی آور است و همواره می گوید : هی آقا حواست را جمع کن بخودت بیا و ببین که هستی پس ببین که چه می کنی و به کجا میروی و برای چه هستی و از کجا آمده ای و … .
11- نام مشترک او در همۀ آحاد بشری همانا خود – آست یعنی بخود آورنده ! و این خودِ هر کسی است که با صاحبش حرف می زند . می گویند وجدان است و جدیدتر ها که کلمۀ خدا را دوست ندارند می گویند سوپراگو یا آلتراگو است یعنی خود برتر و ماورائی یا خود ذاتی و اندرونی.
12- پس سرّ هموست و بلکه سرّ ساز هم هست یعنی سرّالاسرار است و امّ المسائل است . و این سرّ و ندا با معراج محمدی و آغاز امامت و ختم نبوت در انسان پدید آمد و لب به سخن گشود .
فهرست مطالب:
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.