آخرالزّمان
فهرست مطالب:
چهارده قرن است که در آخرالزمان قرار داریم
قیامت همان عرصۀ رویارویی با پروردگار است
ما در عرصۀ آخرالزمان و قیامت پنجاه هزار ساله قرار داریم
سخن از زمان روانی در انسان است و نه زمان نجومیدر ساعت
و اما جوانان در این عرصه چه میکنند و چه سرنوشتی دارند؟
تعریف «آخرالزمان»
آخرالزمان مرحله و وضعیتی از تاریخ بشر است که در همه مذاهب بزرگ جهان ازقبیل هندوئیزم، زرتشت، یهود، مسیحیت و اسلام از آن سخن رفته و درباره اش پیشگوئیها شده است.
همانطور که واژۀ «آخرالزمان» بما خاطر نشان میکند سخن از پایان تاریخ و ترمینال و بارانداز همۀ تمدنها و فرهنگهای بشری میباشد. ولی این پایان یا ترمینال بسیار فراتر و اساسی تر از مسئله بشریت میباشد و بلکه وضعیتی در ذات طبیعت و کائنات است که جوامع بشری را هم شامل میشود که نهان و ذات پدیدهها به عرصۀ ظهور و بروز نهائی میرسد. و بدین لحاظ مترادف با «قیامت» پنجاه هزار ساله است که در قرآن ذکرش رفته است.
بنظر ما طبق معارف قرآنی و احادیث اسلامیاین روز پنجاه هزار ساله با ظهور اسلام محمدی(ص) و ختم نبوّت آغاز شده است و لذا ما حدود
چهارده قرن است که در آخرالزمان قرار داریم
و به همین دلیل هم اسلام دین آخرالزمان نامیده شده و پیامبر اسلام هم پیامبر آخرالزمان خوانده شده است. و در این دوران طبق دهها حدیث از رسول و ائمه اطهار حقایق دین و راه هدایت و رستگاری جز از طریق خودشناسی ممکن نیست یعنی بواسطۀ عرفان. و رسول اکرم(ص) نیز بوضوح میفرماید که: «زین پس فقط رهروان معرفت نفس قادرند که به حقایق دین من نائل آیند…». این همان راز ولایت وجودی و حقّ امام و درستی مکتب عرفان اسلامیاست که در رابطۀ مراد و مرید تبیین شده و ماندگارترین بخش معرفت دینی ما را پدید آورده است.
در احادیث اسلامی به زبان رسول اکرم(ص) مکرّراً بیان شده است که علی(ع) بانی و پرچم دار و سلطان قیامت آخرالزمان است و به همین دلیل نور هدایت عرفان اسلامیقلمداد شده است و همو نابترین سخنان را دربارۀ خودشناسی عرضه نموده که اصول عرفان اسلامیمحسوب میشوند و از آن جمله است:
«هرکه خود را نشناخت نابود شد».
و نیز این سخن معروف آن حضرت که دال بر آغاز قیامت آخرالزمان است:
«هشدار که رشتههای بقای دنیا بریده شد...».
طبق معارف قرآنی
قیامت همان عرصۀ رویارویی با پروردگار است
و قلمرو ظهور و تعیَن عالم غیب میباشد و در این دوران، نهان هر کسی آشکار میشود و لذا عرصۀ توبۀ بزرگ و تاریخی کلّ بشریت است. طبق همین معارف درمییابیم که قیامت عرصۀ تفرید و تجرید نفس یعنی تنهائی فزاینده انسانهاست و در آن دوران جز خدا هیچ یاور و پناهی نیست و جز خداشناسی هیچ راه نجاتی نیست و آن بواسطه خودشناسی در رابطه با یک پیر فرزانه است که به مثابۀ امامیزنده میباشد. و لذا دهها سخن در احادیث شیعی وجود دارد که انسان بدون امام را کافر و گمراه میخواند که منظور امام زنده است بعنوان پیر و مراد عرفانی.

به لحاظ تاریخی دورۀ آخرالزمان همان قوس صعود وعرصۀ رجعت بسوی خداست که در ذات هستی رخ میدهد و مصداق اناالیه راجعون میباشد و این رجعتی ذاتی و جبری در انسان نیز میباشد.
یعنی دورۀ شش هزار ساله از هبوط آدم تا خاتم (حضرت محمدص) همان دورۀ نزول است که با ختم نبوّت به کمال رسیده و زان پس دورۀ صعود و رجعت هستی بسوی پروردگار است که اینک در آن واقع شده ایم که همان دورۀ امامت است. دورۀ نزول همان دورۀ پرستش خدای آسمان است که خبرش بواسطۀ انبیای الهی به بشر رسیده است و در دورۀ صعود که نبوّت ختم شده است عصر امامت به معنای خدای خودی است که بواسطۀ خودشناسی در رابطه با امام ممکن میشود.
آن دورۀ خبر (نبوّت) بود و اینک دورۀ «اثر» است و گوئی که خداوند از آسمان به زمین آمده است و لذا نیازی به رسولان نیست. این همان قیامت به معنای قلمرو لقاءالله است. در این دوران عقل و معرفت نفس به جای وحی و نبوّت قرار گرفته است.
در بسیاری از آیات قرآنی
نشانههای این دوران
پیشگوئی شده است همچون:
پاره شدن آسمان و باریدن تشعشعات مرگبار از آسمان (مصداق پاره شدن لایۀ اوزون)، سر ریز شدن آب دریاها (سونامیها)، زلزلههای مستمر، خسوف و کسوفهای پی درپی و اختلالات عظیمیدر قوانین طبیعت.
و در قرآن کریم آمده است که دوزخ آشکار میشود که در حدیثی از رسول اکرم نیز آمده است که مادۀ اصلی دوزخ و غذای اهل دوزخ ماده ای بنام «نفط»است که امروزه شاهدیم که جهان ما جهان حاکمیّت نفت میباشد و منبع بقای بشر آخرالزمان است.
در صدها سخن از حضرت رسول (ص) و علی(ع) و سائر ائمه اطهار نشانههائی دگر از وضعیت جوامع بشری پیشگویی شده است که امروزه شاهدش میباشیم همچون:
معابد به کاخها تبدیل میشوند و جز منافقان در آن رفت وآمد نمیکنند… مردان زن نما میشوند و زنان مردوار میگردند، فسق و فجور افتخار میشود… والدین فرزندان خود را به قتل میرسانند…. خود کشیهای دسته جمعی رخ مینماید…. صادقان و خردمندان را ابله میخوانند و ریا کاران و تبهکاران را خردمند مینامند… و در آن دوران همه غذاها زهرآگین و مسموم و کشنده میشوند و همه شهرها در دود غرق است و پرندگان آهنین و آتشخوار حکم میرانند (موشکها و ماهوارهها) این دوران طبق همین احادیث عرصۀ ظهور دجّالهاست که همه مردمان را میفریبند و نشانههایی از این دجّالها و خردجّال بیان شده که اکثریت آنها در ماهیت تکنولوژی جدید عیان شده است. و نیز سخن بر سر جنگهای جهانی است که امکان زندگی در شهرها را ناممکن میسازد و مؤمنان به کوهستانها و ارتفاعات پناه میبرند.
این نشانهها در سائر کتب و روایات دین یهود و نصاری فراوان است و ذکر همه این نشانهها جمعاً بیانگر این واقعیت است که
ما در عرصۀ آخرالزمان و قیامت پنجاه هزار ساله قرار داریم.
پس جهان مدرن جهان آخرالزمان است و بدون درک و تصدیق این واقعیت جهانی فهم هیچ واقعیتی و لذا حل هیچ مشکلی هم ممکن نیست.
دایرة المعارف عرفانی جلد دوم، فصل اول،صفحه 7
آخر زمان یعنی چه؟
اگر زمان همان چیزی باشد که ساعت اندازه میگیرد و گردش دَورانی زمین موجب میشود مسلماً هنگامیپایان میپذیرد که زمین از حرکت باز ایستد یعنی منظومۀ شمسی فروپاشد و نهایتاً کائنات از حرکت و نظم باز ایستد. البته چنین وضعیتی بعنوان پایان جهان در همه مذاهب الهی پیشگوئی شده است.
ولی آخرالزمان در قلمرو ادراک و صفات بشری امری دگراست و وضعیتی کاملاً روحانی میباشد که البته مقدمۀ بشری آن،قیامت جهانی است. هرچند که این مقدمه به تعبیر قرآنی، پنجاه هزار سال بطول میانجامد که این همان عرصۀ آخرالزمان است که در لفظ قرآنی و در نزد خدا به مثابه یک روز است.
و امّا زمان در ادراک و حسّ بشری امری تماماً منوط به انتظار است:
انتظار فرا رسیدن شب و روز و فصل و ماه و سال و…. این انتظار امری تماماً بشری است و چنین انتظاری در هیچ حیوانی نیست.
در حقیقت انتظار حاصل آرزو و آرمان و امید است و بمیزانی که آدمییا بدلیل به کام رسیدگی و یا از فرط اشدّ ناکامیو یأس،از آرزو و آرمان خود دست میکشد و انتظارش به پایان میرسد دچار وضعیت آخرالزمانی میشود.
و چنین وضعی امروزه در افراد و جوامع بشری کمابیش در حال پیدایش است. این حالت نوعی وضعیت صفر و رکود است که گوئی حرکت زمان را در بشر به پایان میرساند و لذا گردش زمین و دگرگونیها اثری به حال چنین انسانی ندارد. و آنگاه که این انتظار به پایان میرسد ناجی از راه میرسد.
بدون شک چنین وضعی در مؤمنان حقیقی دارای ویژگی کاملاً متفاوت و متضادّی است و آن اوج و اشدّ انتظار است در غایت نومیدی.
بسیاری از نشانههای چنین وضعیت روانی در انسان، امروزه کمابیش در حال روی دادن است:
بروز فزایندۀ جنون وجنایت، گرایش به مخدرات، خودکشی، رشد فزایندۀ کفر و تبهکاری….. که جملگی محصول یأس و از میان رفتن حسّ انتظار و به پایان رسیدن حرکت زمان در روان بشر است. این همان وضعی است که اندیشه را عقیم میسازد و احساس را میکشد و اراده را فلج میکند و ارزشها دچار پوچی میشوند و قوانین بی اعتبار میگردند و عهد و وفا ناممکن میآید و… اینها جملگی در پیشگوئی ائمه اطهار(ع) دربارۀ آخرالزمان وجود دارد.
وعجیب اینکه این اختلال در حرکت زمان در نفس انسان در جهان واقعیت بیرونی و نظام طبیعت نیز کمابیش خود نمائی میکند که امروزه شاهدیم.
نشانههای آخرالزمان آنقدر محسوس وعینی است که امروزه لامذهب ترین آدمها را نیز به اعتراف کشانیده است.
آخرالزمان یک واقعیت است و نه صرفاً یک باور مذهبی.
حکمت آخرالزمان
*نخور تا سیر شوی.
*میندیش تا فهم کنی.
*بنشین تا برسی.
*مگو تا فهم شوی.
*برو تا بمانی.
*ببخش تا بخشیده شوی.
*مخواه تا بی نیاز گردی.
*قهّارباش تا محبوب شوی.
*بیدار باش تا استراحت کنی.
*تنها باش تا دوست بداری.
*رها کن تا رها شوی.
*بیمار شو تا سالم بمانی.
*بترس تا در امان باشی.
*بازی مکن تا دیوانه نشوی.
*نگاه مکن تا مسخ مگردی.
*فنّی مباش تا فنا نشوی.
دایرة المعارف عرفانی جلد دوم، فصل اول،صفحه 15
آخر الزمان شریعت
و
شریعت آخر الزمان
یکی از پیشگوئیهای موجود در احادیث امامیّه در باب آخرالزمان همانا الغای شریعت است که متأسفانه در این باره هرگز سخن یا تفسیر و نظری از جانب علمای اسلامیشنیده نمیشود چرا که مستلزم پذیرش مسئولیت خطیری میباشد و شجاعت مخلصانه ای نیز طلب میکند همچنین معرفتی یقینی دربارۀ حق آخرالزمان و درک ماهیت دینی در این عرصه از پایان تاریخ جهان.
حتّی اذعان و اعتراف به آخرالزمانی بودن جهان مدرن هم بسیار بندرت با صدای بلند به گوش میرسد با اینکه اصلاً دین محمد (ص) دین آخر الزمان است و صدها نشانۀ این دوران از زبان ائمه اطهار(ع) امروزه بوضوح عیان است. اعتراف به آخرالزمان از جمله اصول دین محمد است که خاتم انبیاء و بانی قیامت پنجاه هزار ساله میباشد.
همانطور که پیامبر اکرم (ص) میفرماید جز از طریق معرفت نفس و سلوک عرفانی در عصر آخر الزمان امکان ماندن در دین نیست.
یعنی دین و شریعت آخرالزمان بایستی تماماً باطنی و قلبی و عرفانی و یقینی باشد و دوران دین شرک و نفاق بسر آمده است و انسانها یا در جایگاه دین خالص و یقین بسر میبرند و یا مظهر کفر آشکار و بی ریا میباشند.
این معنا از
اصول ذاتی آخرالزمان
است. یعنی در این دوران دیگر نمیتوان بدون ایمان قلبی و معرفت یقینی و درک خدای وجودی تظاهر به احکام شرع نمود. این تظاهرات بی ریشه مخصوصاً در ملل اسلامیو مشرق زمین یکی از مهمترین علل اکثر منازعات و تشنّجات و تضادهای هویتی و قومیومذهبی است و این بخش از جهان را مبدّل به کانون فساد و فتنه و عذاب نموده است.
زیرا انتخاب کفر آشکار برای ملل غیر اسلامیکه دارای دین چندان زنده و فعّال نیستند بسیار آسانتر است. سرگردانی در انتخاب مهمترین و ریشه ای ترین علّت همه مشکلات جهان اسلامیمیباشد.
دایرة المعارف عرفانی جلد دوم، فصل اول،صفحه 23
آخرالزمان عشق
عشق یعنی ایثار. و عشق کامل یعنی بخشیدن هستی خویش به غیر. و این همان واقعه خلقت عالم و آدم است. و عاشق همان خداست که هستی خود را به غیر خود (عدم) بخشیده و عدوترین این غیرها یعنی آدم را خلیفه خود کرده و صورت و روح و علم خود را به او داده است و خود بر عرش فنا مستقر شده است. هر گاه این عشق و ایثار پایان یابد عمر عالم هستی نیز به پایان آمده است. و ما درعرصۀ به پایان رسیدن عشق ایثاری هستیم که عرصه تنهائی انسان است.
و امّا عشق خدا را پایانی نیست زیرا عشق همان خداست. و امّا عشق دو صورت و مرحله دارد:
عشق نزولی و عشق عروجی! مثل نزول و عروج روح!
خداوند به انسان هستی بخشیده تا او را بشناسد و سپس به این عشق پاسخ گوید تا بتواند مقام و گوهرۀ خدائی خود را بداند و بیابد و بشود و به حق، خلیفۀ او گردد. و این مرحلۀ دوم عشق است که انسان را بخود میخواند تا هستی اش را به صاحبش رجوع دهد. مرحلۀ اول همان مرحلۀ «انّا لله» است و مرحلۀ دوم «انّا الیه راجعون» میباشد. این هر دو مرحله واقع میشود ولی بسیار اندکند که مرحلۀ دوم را درک و تصدیق نموده و به ارادۀ خود بسوی او بازگردند و هستی خود را تسلیم خداوند نمایند. این مرحلۀ تنهائی انسان در میان مردم است و هیچکس تنهائی را دوست نمیدارد الّا مخلصان عشق.
عصر آخرالزمان
عصر «انّا الیه راجعون» میباشد یعنی مرحلۀ پاسخگوئی انسان به عشق خدا. مرحلۀ رجوع به منشأ عشق و علت وجود. و این عصر آخرالزمان عشق است که صورت قهری عشق میباشد و عشق قهّارانه. در مرحلۀ اوّل خداوند بسوی انسان آمده و در مرحله دوّم انسان بایستی به سوی او برود. و این عرصۀ قیام و قیامت عشق است تا وقوع قیامت کبری که رویاروئی با حضرت عشق و جمال وجود واحده میباشد.
دایرة المعارف عرفانی جلد دوم، فصل اول،صفحه 24
پیامبران عرصۀ آخرالزمان
همانطور که آخرالزمان دوران حشر تاریخ و رجعت مردگان است پیامبران و اولیای الهی هم بار دگر به حیات دنیوی بازمیگردند منتهی این بار در هویّت قهّارانه و رهائی بخش ملل و جملگی با تیغ آخته. اینان امامان آخرالزمان هستند و چون دوران غیبت امام زمان است هیچیک هویّت حقیقی و اسمیخود را آشکار نمیکنند و چه بسا خودشان نیز در این باره دارای یقین کامل نباشند همانطور که عارفان ما گفته اند «نبی کسی است که میداند نبی است و امّا ولی (امام) کسی است که نمیداند ولی است.»
و امّا این امامان آخرالزمان ناجیان رهائی بخش ملل از اسارت دجّالها و طاغوتهای دوران و امپریالیستها میباشند کسانی چون
گاندی، مائو، هوشی مینه، کاسترو، چه گوارا، کارلوس، بن لادن، شریعتی، میرزا کوچک خان، حنیف نژاد و امام خمینی و…. اینان هر یک در متن و بطن فرهنگ ملت خود دارای قداستی پیامبرگونه اند هر چند که در نزد ما ممکن است کافر شناخته شوند.
حتّی یک انسان ملحد گونه ای مثل نیچه را نیز میتوان از همین پیامبران آخرالزمانی دانست که برای گروهی ویژه، نقش امام و نور هدایت را ایفا میکند. هر یک از آنان در قلمرو خاصّی دارای امامت هستند: امام عدالت، امام حکمت، امام رحمت، امام محبت، امام هدایت، امام حقیقت و… و بی تردید آن امام کامل و مطلق در راه است، راهی که این امامان هموار میکنند.
دایرة المعارف عرفانی جلد دوم، فصل اول،صفحه 25
علم آخرالزمان
آخرالزمان به معنای به پایان رسیدگی جریانهاست زیرا هر جریانی، موجی از حرکت زمان است.
امروزه بن بستها،موضوعی و فنّی و عارضه ای نیستند بلکه ذاتی و تاریخی و سیستماتیک و ساختاری هستند درست مثل مسائل و مشکلات یک انسان پیر که پایش لب گور است. مشکلات و بن بستهای او اقتصادی و سیاسی و فیزیولوژیکی و فلسفی و اعتقادی و روانی نیستند بلکه تاریخی و ساختاری هستند.
برای شناخت بن بستهای جهان مدرن بایستی معنای آخرالزمان را دریافت و برای چنین شناختی بایستی زمان را در دو قلمرو جهانی و انسانی درک نمود. امروزه هیچ علمیاساسی تر و مبرمتر از شناخت ماهیت زمان طبیعی و تاریخی و انسانی نیست. زمان مورد نظر ما زمان متافیزیکی و روحانی است که البته در بطن زمان نجومینیز قابل درک باشد.
این زمان را جز از طریق درک و باور و تجزیه و تحلیل تاریخی که در کتب و روایات مذهبی موجود است نمیتوان مورد مطالعه و تفکّری عقلانی قرارداد منتهی بر اساس شناختی که از نفس و روان انسان در تاریخ و در زمان حال حاصل میآید. یعنی زمان و تاریخ مقدس بر مبنای معرفت نفس و بر موضوعات جاری درجهان مدرن.
زمان شناسی، غایت شناسی و جریان شناسی بر اساس مسائل جاری در جهانی که در آن زندگی میکنیم.
دایرة المعارف عرفانی جلد دوم، فصل اول،صفحه 26
آخرالزمان معانی
در آخرالزمان همه مفاهیم و ارزشها مجرد و مطلق هستند زیرا از قلمرو زمان خارجند.
هر ارزش و معنائی در قلمرو خیر و شر در بستر زمان پدید میآید همانطور که برای فهم خاصیّت هر واقعه و عمل و اندیشه ای نیازمند زمان هستیم. همانطور که اندیشیدن درباره خیر و شرّ هر امری که واقعه ای در جریان زمان است. حال اگر زمان متوقف شده باشد چنین امکانی وجود ندارد که هر چیزی ارزش و معنا و خیر یا شرش را آشکار سازد. در اینصورت هر چیز و واقعه و ایده ای در اکنونیّت محض خودنمائی میکند و لذا باطن هر امری هر آن آشکار است.
سخن از زمان روانی در انسان است و نه زمان نجومیدر ساعت.
در چنین وضعی اگر قدرت درک و فهم و تشخیص آنی و فی البداعه نداشته باشیم و در واقع دارای علمیحضوری نباشیم از فهم هر امری عاجزیم و در مواجه با هر پدیده ای دچار پوچی و تردیدی بی انتها شده و لذا ارادۀ ما نیز دچار رکود و انفعال گردیده و در واقع از هر اراده ای ساقط میشویم.
چنین وضعی همان وضعی است که در آخرالزمان برای انسان رخ میدهد و آن اوضاع بشر مدرن است که در عرصۀ آخرالزمان زندگی میکند هر چند که هنوز تا وقوع کامل آخرالزمان و توقف زمان در نفس بشری راه مانده است ولی کلاً در این قلمرو زندگی میکنیم که عرصۀ آنارشیزم و نیهیلیزم و جنون و جنایت است. و تازه هنوز تا پایان قیامت پنجاه هزار ساله (عرصۀ آخرالزمان) راه بسیار است و از این مدت حدود چهارده قرن گذشته و لذا هر چه که پیش تر میرویم وضع مذکور شدیدتر میشود یعنی وضع بی زمانی و موقعیت صفر که یک وضع روانی در انسان است.
دایرة المعارف عرفانی جلد دوم، فصل اول،صفحه 35
«جوانان عصرآخرالزمان»
طبق روایات اسلامیآخرالزمان که دوران دین محمد (ص)است و تا قیامت ادامه دارد، قلمرو جبری اخلاص در دین و کمال نفس بشر است. و بقول معروف عصر رومیروم یا زنگی زنگ است.
یعنی دورانی است که شرک و نفاق ناممکن میشود و انسان بین دین خالص و کفر مطلق و آشکار، مخیّراست. و این مرگ هرچه التقاط و شرک و بینابینی گری و نسبیّت در ارزشهاست. آخرالزمان عرصۀ ظهور تدریجی مطلقها و مجردات است، عصر تجربه و توحید است.
و به لحاظی همه معضلات و معماها و بن بستهای انسان مدرن مختص عصر آخرالزمان است که نفوس بشری تا اعماق ذاتش آشکار و برون افکنی میشود و این برون افکنی و تجلّی ذات کفر و ایمان در بشر است.
و اما جوانان در این عرصه چه میکنند و چه سرنوشتی دارند؟
ازآنجا که جوان و سنِ جوانی قلمرو اشدّ انرژی و خلاقیت و برون افکنی وعشق و آرمان است لذا به مثابه هستۀ مرکزی و محور ظهور پدیدههای آخرالزمانی میباشد.
جوان مظهر اشدّ جان است و جان آدمیهم به قول قرآن از جن است و لذا جنّی ترین و جانفزاترین جنبشها را به ظهور میرساند خاصّه درعصرآخرالزمان. درعصرآخرالزمان، جنونِ جانِ جوان به غایت جنبش و ظهور میرسد و درغایت این برون افکنیِ جان است که دو تجلّی رخ مینماید: خدا و ابلیس!
آنکه خدا را دیدار میکند به کمال وصال رسیده است و اما آنکه ابلیسیّت نفس را مییابد از آنجا که هنوز جوان است امکان توبه و تغییر انتخاب دارد و میتواند با یک توبۀ نصوح ره هزارساله را به لحظه ای طی کند و خدائی گردد. چنین امکان خارق العاده ای از آن جوان آخرالزمان است پس جوان آخرالزمان به یک میزان امکان نابودی و رستگاری دارد.
جوانان آخرالزمان جوانان عرصۀ فروپاشی خانوادهها هستند و لذا تنهاترین جوانان تاریخ میباشند. واین تنهائی همان قلمرو تجزیه و تعزیۀ نفس است که در قرآن کریم درباب قیامت آمده است. این تنهائی هرچند به غایت دردناک است ولی این درد میتواند امکان زایش دوباره را فراهم آورد و خلقت انسانی را باعث شود. چرا که تنهائی به هر حال غایت و کمال انسان است و انسان در این قلمرو یا خدا را مییابد و یا با ابلیس نفس همنشین میگردد که دو نوع کمال است: کمال مومنانه وبهشتی و کمال کافرانه و دوزخی!
انسان تا به غایت دوزخ نرسد امکان خروج از آن را ندارد. حتی انبیا و اولیای خدا نیز از این ره گریزی ندارند. این ره یا به نورایمان ومعرفت و محبت الهی طی طریق میشود و یا به کفر و جهل و شقاوت.
جوانان آخرالزمان درقلمرو حاکمیت جهانی دجّالان رشد میکنند. دجّالانی که تحت عناوینی همچون تکنولوژی، هنر، آزادی، عشق و… عقل و دل و دین را غارت میکنند. این دجّالان همچون ضحّاک ماربدوش از مغز سر جوانان تغذیه میکنند.
جوانان عصر آخرالزمان پیرترین جوانان تاریخند. یکی بدان دلیل که در پایان تاریخ بدنیا آمده اند وعمرشان به اندازه کلّ تاریخ است. و دوم اینکه از کودکی تنها میشوند و تنهائی از مختصات پیری است.
جوانان عصر آخرالزمان کمترین مهلت را برای انتخاب دارند و اندک مکشی آنان را با جریانات دجّالی دوران میبرد وهلاک میسازد.
جوانان آخرالزمان در برزخند زیرا درعصر انهدام سنتها و حاکمیت ضدّ ارزش زیست میکنند و با همه پیری تاریخی خود، بی ریشه و سرگردان و پوچند.
جوانان آخرالزمان در قحطی عاطفه و محبت هستند زیرا والدینشان هرگز مجال و حال رابطه ای قلبی با فرزندان خود را ندارند. و لذا به دام عشقها و جلوههای ویژه سینمائی و کامپیوتری میافتند و قربانی میشوند. این قحطی میتواند آنان را مبدّل به بزرگترین مولدان عشق نماید همانطور که اکثر انبیای الهی یتیم بوده و خود به مقام پدریت و مادریت بشر رسیدند. و جوانان این دوران بالقوّه دارای چنین قدرت معنوی میباشند.
جوانان آخرالزمان مرفّه ترین وکام یافته ترین جوانان تاریخند. این وضع ویژه هم میتواند هلاکتگاه این نسل باشد و هرگز مجال جدّیت و معنویت و تعمّق را پدید نیاورد و هم میتواند بسرعت پایان ارزشهای مادی را آشکار سازد و آنان رابراستی در وضع واقعی خودشان یعنی پایان تاریخ قرار دهد و از مادیت تاریخ فراسو برد و مقیم آخرت سازد.
آنچه را که جوانان قدیم در طی چهل سال مییافتند جوانان آخرالزمان تا بیست سالگی مییابند و زان پس امکان انتخابی برتر و معنوی تر دارند اگر پیشاپیش هلاک نشوند.
آدمیبه امید رسیدن به آرزوهایش زنده است و تلاش میکند. جوانان آخرالزمان بسیار سریعتر به آرزوهای مادی خود میرسند و لذا خیلی زود به پوچی و انفعال میرسند و این همان خطر انحطاط آنهاست اگر درغایت مادیت جهان راهی بسوی معنا نیابند.
آخرالزمان در نفس بشر
به معنای وضعیت صفراست و نوعی به انتها رسیدگی روانی و آرمانی. و لذا جوانان به عنوان کانون جنبش هراجتماعی در این وضعیت صفر،دچار جنون انفجارند و اگر مُسلّح به معنائی فوق مادی نباشند دچار خود – براندازی شده و جامعه ای را بسوی تخریب و نابودی میکشانند.
جوانان آخرالزمان بدبخت ترین خوشبختهای تاریخند.
دایرة المعارف عرفانی جلد دوم، فصل اول،صفحه 41
آخرالزمان تمدن غرب
به پایان رسیدن هر حرکت و امری آنگاه که بمعنای انقراض و انحطاط و مرگ و نیستی باشد به معنای کند شدن حرکت آن امر است و کندی حرکت دالّ بر ثقل و سنگینی و سیاهی بار آن امر است و بمعنای از دست دادن معنا و نور یک امر است و تبدیل به مادیت محض شدن.
و این مسئله شامل حال تمدن مدرن غرب است که مستمراً در حال از دست دادن معنویت و روح و حق جوئی و گرایشات متافیزیکی میباشد و به لحاظ کیفیت به وضعیت صفر میرسد و مبدل به تمدنی تماماً کمیو عددی و ریاضیاتی میشود حتی معنوی ترین امور و شعارهائی همچون آزادی و دموکراسی که در سرلوحۀ معنویت این تمدن قرار داشته است.
و این آخرالزمان تمدن غرب است.
و میدانیم که تمدن حاکم بر جهان همان تمدنی است که از حدود دو هزار سال پیش از یونان و روم باستان آغاز شده و در اروپا و آمریکای مدرن مستقر گشته و سپس بواسطۀ استعمار و سلطه گری و لشکرکشی و فریب به کلّ جهان سرایت کرده است و آن تمدنی مبتنی بر دانش فنی و ریاضیات و اقتصاد گرائی و اصالت تجارت و پول میباشد.
این تمدن در سائر مناطق جهان البته بواسطۀ فرهنگهای معنوی تر بسیار دیرتر از خود غرب به آخرالزمان خود میرسد و پس از سقوط کامل تمدن غربی در غرب مدتی هم نوبت ریاست و سلطۀ تمدنهای آسیائی و آمریکای لاتین و خاورمیانه ای است و اگر این تمدنها که اساساً مادی هستند و بر ارکان تمدن غرب سوارند دچار انقلاباتی معنوی نشوند بالاخره به آخرالزمان خود میرسند و این آخرالزمان جهانی است که بر سرآغاز یک تمدن دگر و برتری قرار دارد که بر معنویت و عشق و عرفان و حق پرستی بنا میشود که این تمدن برتر با ظهور ناجی موعود آغاز میگردد.
منبع:
دایرة المعارف عرفانی جلد دوم، فصل اول- فلسفه قیامت و آخرالزمان،صفحه48، اثر استاد علی اکبر خانجانی
سلام با تشکر .با توجه به این مطالب واقعا در آخرالزمان هستیم!