انسان باید در درون و برون کاملاً تنها شود تا ببیند همان است که مطلقاً می خواهد که باشد ولی نیست.
انسان وجود نمی یابد چون تنهائی ِ خود را دشمن است یعنی هستیِ خود را دشمن است .
کسی که از تنهائی خود می نالد از هستیِ خود پشیمان است و مسخ کنندۀ خویش است و لذا همواره غیر از آن است که هست یعنی دیوانه . ولی من بالاخره از دیوانگی رَستم در کمال دیوانگی.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.