خود:
نقطه ای مفروض در روان بشر است که اگر فهم نشود کمینگاه فریب و ابلیس است و اگر فهم شود جایگاه حضور خداست . در حالت اوّل منجر به صفات و کردارهائی مثل خود – شیفتگی ، خود – فریبی، خود – دزدی ، خود – خوری ، خود – مسخره گی و خود – کشی می شود و در حالت دوّم منجر به خود – خدائی می شود که آرامش مطلق است .
خیر :
هر چیزی دارای خیر و شرّی است و این دو متوازن می باشند لذا به لحاظ حساب هر چیزی نهایتاً نه خوب است و نه بد بلکه دارای حقّی برتر از خیر و شر است . این حق واحده به لحاظ منطقی بدینگونه حاصل می شود که انسان از طریق خیر جوئی به شرّ می رسد و لذا به میزانی که روی به شرّ چیزی می کند که ضدّ میل اوست به خیرش می رسد . ولی انسان حق جو آن است که از خیر و شرّ امور در گذرد .
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.