اوشو
فهرست مطالب
یک دجّال عرفانی در نیمۀ دوّم قرن بیستم و از اهالی هندوستان بود که مدّعی بود که همان رجعت بودا و تجسّد خداست. این دجّال که خود را تحت الفاظ عارفانه و شاعرانه پنهان ساخته بود بتدریج رسوا گشت و در اواخر عمرش تحت حمایت سازمانهای اطّلاعاتی بریتانیا و آمریکا مشغول به لجن کشیدن قداست ها شد و کتاب “بهگودگیتا ” مهمترین کتاب مقدّس هندو را به سخره گرفت و رسالت یافت تا شخصیّت و قداست “گاندی” ناجی ملّت هند را نیز به لجن بکشد و از اعتبار ساقط کند و او را مردی ابله و شارلاتان و تاجر مسلک معرّفی کند . بهر حال عاقلان به ماهیّت او دست یافتند ولی ابلهانِ شارلاتان همچنان به پرستش این بودای مضحک و انگلیسی ادامه می دهند تا رسوا شوند . عمدۀ طرفداران او هیپی ها و همجنس گرایان و معتادان و بزهکاران اجتماعی هستند .[1]
از کتاب فرهنگ خان جانی،ص4،اثر استاد علی اکبر خانجانی
اوشو در ایران
اوشو یک شومن عارف نما و قدیس مآب بود که عمری در آمریکا و هندوستان به دنبال دارو دسته ای برای مقام بودایی و برهمنی بود ولی جز بیماران مبتلا به داروهای روان گردان و نیهیلیست های رومانتیک حامیانی نیافت .
او را بایستی از پیامبران مسلک هیپی گری دانست که بطالت زندگی را با الفاظ شاعرانه تقدیس می کنند و مشابه او هزاران شیاد در سراسر جهان مشغول کسب و کارند بمانند دکانهای موسوم به تکنولوژی فکر و امثالهم که ادامه همین مسلک فریبکارانه و دجّالی هستند که می خواهند سر وجدان را کلاه عرفانی بگذارند .
پس از شیوع دکان دون خوان و داستانهای مالیخولیائی کاستاندا که تحت تأثیر ال.اس . دی به وجود آمدند نوبت اوشو رسیده است که جوانان سرگردان و بی هویت ما را یک شبه عارف و صوفی و اهل کرامت و معجزه سازد .
همانطور که اشعار سهراب سپهری نیز تا به امروز نوعی مذهب و مسلک زندگی تلقی شده است که الّبته جز بکار عیاشان شکم سیر و بی درد نمی آید و آنهم از تأثیرات داروهای روان گردان بوده است اوشو نیز از همین مقوله است .
در یک کلمه نیهیلیزم رمانتیک مناسبترین نام بر این نگرش و راه و روش است که بطالت و هرزگی و عیاشی را صوفی مشرب می سازد و تقدیس می نماید .
و به قولی در حالیکه کمی پایین تر سر آدمها را لب جوی می برند این آدم عاشق پیشه و عارف و فنای در طبیعت فریاد می زند که : آهای آب را گل نکنید !؟
آقای اوشو با به لجن کشیدن مقدسات هندو و هجو نمودن گاندی رهبر فقیه هند توانست . تبلیغات غربی را به سوی خود بکشاند و عقده حقارت خود در قبال گاندی را جبران کند . هرگز با مسخره نمودن عرف نمی توان عارف شد .
از کتاب :دائرة المعارف عرفانی،جلدسوم،ص188،اثر استاد علی اکبر خانجانی

بی پیر مرو ظلمات !!
این ضرب المثل عرفانی در زبان ما حاکی از عمق فرهنگ ماست. ظلمات کجاست؟
همانا جهان تاریک هزاران لای باطن ماست. و این بدان معناست که بی چراغ راه که همان پیر روحانی و امام هدایت است نمی توان بر وادی خودشناسی وارد شد و تلاش مذبوحانه در این وادی به یاری برخی شعائر عرفانی و چله نشینی و اجرای برخی آداب صوفیانه و یا حتّی بکارگیری برخی فرمولها و تفاسیر روانکاوی مدرن به خودی خود عواقبی بس وخیم دارد که آدمی را یا به جنون و یا جنایت می کشاند که شاهد بسیاری از این موارد در مکاتب اروپائی خود – کاوی ها و عرفانهای کتابی و ادبیاتی به یاری مواد توهّم زا می باشیم مثل پیروان کریشنامورتی، اوشو، کاستاندا و شعبات ایرانی آنها در برخی جریانات شبه درویشی و روشنفکر بازیهای عرفانی که جز غول تکبّر و خود فریبی تا سر حد تقدیس گناهان کبیره و اعتیاد و در برخی موارد جنون کامل و جنایت حاصلی ببار نیاورده است.
براستی که جهان اندرون ما همان ظلمت و خرابات و آخرت و غیب و ماورای طبیعت ماست و ورود به این جهان دقیقاً گام نهادن به وادی آخرت و اسرار الهی است که در طبقات اولّیه آن شیاطین و اجنّه در انتظارند و لذا گفته اند که از هزار وادی معرفت نهصد و نود و نه وادی تماماً ابلیس شناسی است و رویاروئی با شیاطین گوناگون که جملگی در کمین هستند و جز بواسطه یک عارف خداشناس که همه صور و آداب و مکرهای ابلیس را می شناسد نمی توان ره به سلامت برد .
امروزه در کشورمان شاهد هزاران جوان سرگردان و مجنون و معتاد و بزهکار در این وادی هستیم که جملگی کوس انالحق می زنند.
از کتاب دائرة المعارف عرفانی،جلدششم،ص74،اثر استاد علی اکبر خانجانی
خطر عرفان نظری
عرفان نظری یا حکمت کلامی و صرفاً تئوریک و کتابی اگر بسرعت صاحبش را بر قلمرو عرفان عملی در نزدیک عارف واقعی وارد نکند منجر به هولناکترین نوع نفاق دینی و شقاق عقلی و اسکیزوفرنیای شخصیتی (دوگانگی رفتاری) در فرد می گردد و چه بسا صاحبش را به جنون می کشاند از آن نوعی که امروزه در سراسر جهان و خاصه کشور خودمان بواسطه اشاعه کتابی و آکادمیک متون حکمت و عرفان شاهدیم.
فرد بواسطه ذهنیت و اطلاع محض خبری از عوالم ماورای طبیعی وجود انسان مطلع می گردد بی آنکه کمترین حس و تجربه و مشاهده و درک وجودی از آن داشته باشد.
این به مانند گدائی است که بناگاه دچار سودای سلطنت شده باشد. وسوسه این نوع اطلاعات عرفانی بدون هیچ نوع آمادگی روانی و معرفت روحانی و زمینۀ درک تجربی، فرد را دچار مالیخولیا می کند و فرد در بسیاری موارد برای جامه عمل پوشانیدن به این اخبار متافیزیکی متوسل به مخدرات و داروهای روان گردان و توهم زا می شود.
جریانات کاذب عرفان
واقعیت فرقه های درویشی در کشورمان و نیز جریانات کاذب عرفان در سراسر جهان مثل هیپی گریها و دون خوان بازیها و شیطان پرستی ها و مذهب ال. اس. دی نمونه های بارز این مالیخولیا می باشند که جملگی عرصه اشد اعتیادها تا سر حد جنون هستند و خود براندازی.
و امّا مسئله اینست که آیا نمی بایستی متون عرفانی در دسترس عوام قرار گیرد؟
این از انواع دانائی است که اگر منجر به توانائی وجودی نشود انسان را از حداقل توانائی طبیعی خود نیز ساقط ساخته و عرصه تسخیر شیاطین می کند و افراد کوس انالحق می زنند بی آنکه دارای هیچ حق بالفعل در صفات و کردار باشند. مکتب اوشو، کریشنامورتی، دون خوان، تکنولوژی فکر و درویشی های تخدیری از این جرگه می باشند که بدون وجود مخدرات موجودیتی ندارند که توهمات و جنون خود را کشف و کرامات و الهامات غیبی تلقی می کنند. بهرحال عصر آخرالزمان عصر به میدان آمدن و آشکار شدن همه اخبار واسرار تاریخ بشر است و رسانه های مدرن هم این اسرار را بی هیچ ملاحظه ای به همگان میرسانند و باید برسانند هر چند که موجب انفجار نفس بشر می شود.
برون افکنی نفس بشر
از ویژگی های معجزه آسای معارف توحیدی و اسرار وجودی آن است که در وجود کافران و جاهلان برپاکنندۀ قیامت نفس آنهاست و تمامیت کفر و جهل و جنون بشر مدرن را به فعل می رساند و قیامت همین است.
این برون افکنی نفس بشر است که به قوۀ حکمت های عرفانی رخ می دهد و نهایتاً انسان مدرن را تخلیه و تزکیه می کند هرچند که به جبر. و هرچند که در این برون افکنی نفس نسل هائی پی در پی قربانی می شوند و این نیز از ویژه گی آخرالزمان است. این واقعه به مثابه تهوع و استفراغ تاریخ تمدن است و لذا شهرها مبدل به دیوانه خانه ها و کانونهای فساد و شرارت و جنون آشکار می شود و کفر رخ می نماید و این خرابات جهانی مغان است. این معارف اگر گام به گام و بطور فزاینده ای بهمراه تزکیه نفس و اصلاح عملی و اخلاص در زندگی روزمره تحت الشعاع ولایت یک عارف حق نباشد از فرد به ناگاه یک دیو مجسم و آدمخوار پدید می آورد بدانگونه که شاهدیم. بیماران روانی که کوس انالحق زده واحساس نبوغ و نجات بشریت دارند.
سوداهای دنیوی
آنانکه به قصد سوداهای دنیوی به عرفان نزدیک می شوند تبدیل به ابن ملجم ها و عمر عاص ها و قطاّمه ها می شوند.
معارف توحید عین بمب اتمی در نفس و روان انسان عمل می کنند و لذا انسان بایستی تمام وجودش را به غل و زنجیر اراده امامش متصل سازد تا بتواند این جنبش عظیم الهی را مهار نموده و هدایت کند و به مقصد برسد.
قدرت خارق العاده بمب اتمی بدلیل شکافتن واحد عالم ماده است. و معارف توحیدی (عرفان) نیز شکافتن هسته مرکزی نفس واحده انسان است و چنین قدرت هولناکی پدید می آورد که یا انسان را بخدا میرساند و یا در درک اسفل ساقط می کند.
بازی با این نوع معارف مهلکترین بازی بشر در کل تاریخ است که امروزه مبدّل به یک بازی جهانی و فراگیر شده است.
بنابراین عرفان بدون ارادت تنگاتنگ به یک امام هدایت، عین خود براندازی و هلاکت است و مالیخولیا. به همین دلیل از قدیم الایام عرفان و مریدی امری واحد بوده است. در غیر اینصورت مولّد هیچی گری و نیهیلیزم و اشد لاابالیگری و تباهی است.
بهر حال آنچه که قیامت آخرالزمان را برپا می کند نیز همین معارف است در دو جلوه.
از کتاب :دائرة المعارف عرفانی،جلدششم،ص82 ،اثر استاد علی اکبر خانجانی
نگاهی به سایت های عرفانی
این روزها شاهدیم که هزاران سایت عرفانی به زبان فارسی وجود دارند که این عنوان را به یدک می کشند و دم از خودشناسی و معرفت نفس می زنند ولی دریغ از حتی یک مقاله که یکی از مسائل انسان امروز را از منظر خودشناسی و مفاهیم عرفانی تحلیل کند و راه حلی ارائه نماید و یا لااقل تفسیر به الفاظ عرفانی کند.
با نگاهی می توان این سایت ها را به چند دسته کلی تقسیم نمود:
برخی عرفان را همان عوالم شعر و استعاره و خلسه و تفاسیر هبروتی و مالیخولیائی آثار قدما می دانند که فقط مختص اهل فن است و تنها خاصیت عملی اش در یک دکان یا هجره است که یکی حقوقی می گیرد و دیگران درس و مشقی می نویسند و کوس انالحق می زنند.
برخی دیگر رمالی و کف بینی و دعا و ورد و گیاه درمانی و هیپنوتیزم و جن گیری و احضار روح و تفسیر خواب و امثالهم را عرفان می دانند و بدان مشغولند. از عرفان جز مکتب اصالت حماقت و جنون را تداعی نمی کنند.
و اما گروه سوم که بظاهر عملی ترند همان الفاظ و کلیشه های فرویدی و یونگی و به تازه گی کلمات قصار اوشوئی و کریشنامورتی و دون خوانی را عرفان می پندارند.
و برخی دگر از خودشناسی فقط اصطلاح «خودشناسی» را می دانند که گویا بسیار مهم است و بزرگان به آن سفارش نموده اند.
و نیز برخی با معجونی از یوگا و ورزشهای رزمی و مدیتیشن موفق به ابداع عرفان مدرن شده اند و نیز عده ای هم مشغول انرژی فروشی هستند و خلاصه کارشان توزیع انرژی مثبت در همه جاست و اینست عرفان.
خلاصه اینکه از این عرفانها همه چیز در می آید جز خودشناسی و معرفت.
دوره ای در کشور ما هر کسب و کار و مسلکی با پسوند اسلامی و انقلابی، توجیه و تقدیس می شد و وارد بازار می گشت و جواز کار می یافت و گویا اینک نوبت «عرفان» است و شاهد تولید و به بازار آمدن داروهای عرفانی هم هستیم.
یکی از علل این اپیدمی و مرض مالیخولیائی رونق همه جائی انواع مواد روان گردان و داروهای توهم زاست که همه مردم ما به یکی از انواع قاچاقی و قانونی اش مشغولند و هر کس با یک بار مصرفش دچار احساسات و دعویهای عرفانی می شود. در اینجا می توان این عرفان رایج را نام مستعار جنون و مالیخولیا دانست.
بسیاری از بیمارانی که به روانپزشک رجوع کرده اند بسرعت دچار احساسات عرفانی شده اند و مشغول ارشاد خلق و کشف و کرامات و انرژی درمانی و جن پرانی و غیره.
از این دیدگاه بهتر می توان فهمید که چرا اکثر این دکانهای عرفانی از آمریکا و بریتانیا وارد ایران شده اند زیرا آنها در مصرف این مواد روان گردان از ما با سابقه ترند و ال.سی.دی و مشتقات آن را زودتر یافته اند که یکی از پرطرفدارترین آنها آثار کارلوس کاستاندا می باشد که علناً برای رسیدن به عرفانش دعوت به مصرف ال.سی.دی کرده است.
بدینگونه که بشر مدرن به پیش میرود و هر روز یک مواد و داروی توهم زای قوی تری به بازار می آید بزودی کل بشریت عارف میشوند و آنگاه نبرد جهانی بین این عارفان تماشائی است و همه مدعی نجات بشریت!
از کتاب :دائرة المعارف عرفانی،جلد اول، ص165،،اثر استاد علی اکبر خانجانی
عرفان به زبان ساده
ممکن است یکبار دگر عرفان را به زبان ساده تعریف کنید و حدّ و مرزش را از پوستین های وارونه عرفانی و مکاتب شبه عرفانی و دجّالیّتهای عرفانی معلوم کنید؟
ج:عرفان یعنی جستجو و شناخت خدا در خویشتن به یاری و ارادت یک انسانی که به چنین مقامی در درجات نائل آمده است.
هرچه غیر از این عرفان نیست می تواند سرگرمی، هنر، فوت و فن و یا روشی برای درمانگری باشد ولی عرفان اسلامی نیست.
پس پدیده هائی مثل تکنولوژی فکر، انرژی درمانی، گیاه درمانی، جن گیری، احضار روح ، معضله هاله نوارنی، غیبگوئی و کف بینی و حتی ادبیات کاستاندائی و کریشنامورتی و اوشوئی هم عرفان نیست و حداکثر نوعی تفنن ادبی و الفاظ شاعرانه و سرگرمیهای روانی تلقّی می شود.
که البتّه از نظر ما سرگرمیهای بسیار خطرناکی هستند که گاه عقل و شعور را تباه می کنند و کار به تیمارستان و زندان می کشد. تقریباً همه این عرفانهای بازاری کمابیش با مخدّرات و داروهای توهم زا مربوطند. اینها هرچه هستند ربطی به معرفت نفس و دین ندارند.
از کتاب :دائرة المعارف عرفانی، جلد چهارم، ص47،،اثر استاد علی اکبر خانجانی
معرّفی چند دجال و مکتب دجّالی
اوشو
دموکراسی
انرژی درمانی
خام خواری
کارلوس کاستاندا
کریشنا مورتی
سیمون دوبوار
سینمای حقیقت
جهانی شدن
پیوند ژنتیک
شیمی درمانی
کارل پوپر
برابری زن و مرد
فمینیزم
اینترنت
اشعه درمانی
بیمه ها
بانکها
داروهای روان گردان
عشق غیرمتعهد
واکسن ها
تعلیم و تربیت اجباری
از کتاب :دائرة المعارف عرفانی، جلد پنجم،ص236،،اثر استاد علی اکبر خانجانی
آیا عرفان لائیک ممکن است ؟
عرفان لائیک یعنی خودشناسی منهای دین و معارف توحیدی از نوع آنچه که در مکتب کریشنامورتی و اوشو و کاستاندا و کارن هورنای و فروید و پیروانشان در جهان و از جمله در کشور خودمان شاهدیم.
آیا این نوع عرفان براستی عرفان و معرفت نفس از آن نوعی است که طبق شعارها و حکمت های عرفانی قرار است که ناجی انسان در جهان باشد و انسان کامل بپرورد؟
چه چیزهائی انگیزه یک انسان اهل عرفان است؟
برای پاسخ به این سئوال اول بهتر است بپرسیم که اصولاً چه چیزهائی انگیزه یک انسان اهل عرفان است و چه امری قادر است که انسانی را به شوق خودشناسی بحرکت آورد.
مسلماً در جهانی که هر روزه یک مسکن و مخدر جدید و قوی تری به بازار می آید دردها و بحرانها و بدبختی ها بخودی خود قادر نیست آدمی را اهل خودشناسی بعنوان حلال مشکلات سازد.
عرفان بعنوان مسکن بدبختی ها مبدل به همان چیزی می شود که امروزه در اکثر فرقه های درویشی و تئوسوفی های مدرن شاهدیم که حرف آخر را مخدرات و روان گردانها می زنند و نه معرفت.
عرفان گرائی از سر بدبختی و لاغیر، یک عرفان منافقانه است.
اگر انسان در درون و ذات خویشتن در انتظار کسی کمتر از خود خدا باشد مطلقاً میلی به معرفت نفس نخواهد داشت زیرا نخستین مراحل آن چیزی جز رویاروئی با جهل و جنون و مفاسد نفس نیست و سپس نبرد بر علیه خویشتن.
آدمی به چه امید و عشقی حاضر است که با اراده و تمامیت منیت خود بجنگد و بخواهد خود را براندازد؟
انسانی که برای پروار کردن «من» خود دست بهرکاری می زند و حتی جانش را در خطر می اندازد چرا باید دست به خود – براندازی بزند؟
پس اصل اول و حتمی عرفان همانا ایمان به خدا و عشق به اوست و لذا عشق به رسولان و قوانین اوست.
عرفان منهای خدا و دین
پس عرفان منهای خدا و دین یک حرف گزاف و دروغ و خود فریبی آشکار است و مابقی روانکاوی بازاری است که هنری جز توجیه و تقدیس جهل و بدبختی و مفاسد ندارد و لذا زمینه لیبرالیزم است.
از کتاب :دائرة المعارف عرفانی،جلدششم،ص95،اثر استاد علی اکبر خانجانی
عرفان چه چیزهائی نیست؟
در سر آغاز هزاره سوم میلادی شاید هیچ واژه ای در قلمرو فرهنگ و مذهب به اندازه «عرفان» بر زبانها نباشد. این واژه حتی زبانزد اهل سیاست و جهانخواران نیز شده است که در فرهنگ غرب مترادف «تئوسوفی» می باشد.
به یاد آوریم که رئیس جمهور قبلی آمریکا یعنی آقای کلینگتون هم با شعارهای عرفانی سرکار آمد همانطور که رئیس جمهور قبلی خودمان یعنی آقای خاتمی هم. و نتیجه عملکرد و سیاستهای این دو رئیس جمهوری اسلامی و آمریکائی بسیار شبیه هم از آب در آمد و آن در یک کلمه تقدیس مفاسد و ابتذال و اباحه گری و لیبرالیزم لمپنی بود و در جنبه اقتصادی هم ظهور شهرام جزائری ها در سراسر جهان.
مکتب اصالت بولهوسی
و اما این جناب عرفان در سطوح غیرسیاسی تری هم در میان افراد و گروههای مردم ظهور و بروزی متفاوت داشته است که نتیجه نهائی اش یکی است و آن مکتب اصالت بولهوسی و تقدیس جنونهای آنی تحت عناوین پرطمطراقی چون الهام و وحی و اشراق و انرژی و روح و عشق و اتحاد و… و مذهب «اهل دل» به معنای: هرچه می خواهد دل تنگت بکن! و تحت این تفسیر که: خداوند ارحم الراحمین است و بقول آمریکائی ها: بی خیال (take it easy) .
و اینست لپ کلام این عرفانهای مدرن و نسل سومی و فرادرمانی و انرژی درمانی و روح درمانی و عشق درمانی و… که دیر یا زود به انواع مخدرات و داروهای روان گردان منتهی می شود زیرا بالاخره قرار بوده که الهام و وحی و جن و پری نازل شود و حالا که نازل نشده پس ما خودمان به همت داروها و مخدرات نازلش می کنیم: آیا اینطور نیست؟
در کشور ما متاسفانه در دهه های اخیر همه واژه های مقدس در انواع بازیها به لجن کشیده و مسخ گردیده است. و حالا نوبت عرفان است.
آیا بهتر نیست که بازیهای خود را تحت عناوین و الفاظ دیگری به بازار ببریم؟ تا هم مردمان را گمراه تر از این نسازیم و هم مقدسات را تخریب نکنیم و بر گناه خود نیفزائیم و هم کالای مورد نظر خود را بی ریاتر به فروش برسانیم.
معجونی مالیخولیائی از مفاهیم و اصطلاحات فهم ناشده هندی و چینی و سرخ پوستی و فرویدی و دعا نویسی و عطّاری و کف بینی و هنرهای رزمی و ورد خوانی و چله نشینی و ماساژ درمانی و هیپنوتیزم و روانکاوی و اشعار حافظ و آیات قرآن و داستانهای دون خوان و کلمات قصار اوشو و شعارهای کاخ سفید را که نمی شود عرفان نامید.
معنای لغت عرفان
عرفان تا آنجا که مربوط به معنای لغت و سابقه تاریخی و متون ادبی و سنت های مکتوب و مرسوم است عبارت است از
معرفت نفس به قصد خداشناسی بر مبنای اصول بنیادین مذهب و توحید و تقوی و تزکیه نفس و فضایل اخلاقی و جهاد اکبر که همان نبرد بر علیه نفس اماره و خودپرستی است.
حالا انصافاً این عرفانهای رایج در بازار و سایت ها را ببینید که اصولاً چه ربطی حداقل با این اصول و سنت ها دارد. و یا اینکه اتفاقاً صدوهشتاد درجه در تضاد با آن است و عملاً ماهیتی ضد دینی و ضد اخلاقی و ضد معرفتی دارد و جز توجیه و تقدیس پوچی گری و بی هویتی و لاابالیگری و نفس پرستی نیست.
در یک کلمه باید گفت که همه این انواع عرفانهای به اصطلاح مدرن همانا عرفانهای دجّالی و دجالهای عرفان منش هستند و لاغیر. بترسید و بر حذر باشید از بازی با مقدسات که عاقبتی فجیع دارد.
از کتاب :دائرة المعارف عرفانی،جلدششم،ص100،اثر استاد علی اکبر خانجانی
گرایشات کاذب عرفانی
به لحاظی عصر جدید عصر گرایشات عرفانی در افراد و گروههای بشری است و بدین لحاظ نیز عصری ویژه بی سابقه می باشد.
این پیرایش جهانی حتی در طبقات اشراف و حکومتها و امپریالیستها کاملا مشهود است و به قول هانری برگسون فیلسوف شهیر فرانسه امروزه حتی امپریالیزم نیز برای ادامه بقایش مجبور به عرفانیزه کردن هویت خویش است و این همان جریان اسطوره ای ساختن وجاودانه نمودن هویت خویش می باشد. این بیان متا فیزیکی جریان موسوم به «جهانی شدن» است.
احساسات عرفانی
این همان ظهور احساس خود خدائی در بشر مدرن است که امکان بروز یافته است و اساس عمده این امکان نیز چیزی جز تکنولوژی مدرن و ارتباطات جهانی نیست.
احساسات عرفانی در انسان اصولا به لحاظ تاریخی امری جدید نیست ولی همگانی شدن و جهانی شدن و به عرصه بیان و حضور درآمدنش امری کاملا جدید است.
این واقعه دارای دو جنبه کاملا متضاد است. جنبه ای که حق واقعه است و جز در بستر معرفت دینی قابل درک و تصدیق نیست و جنبه ای که ابطال حقیقت است و قلمرو رشد و نمو دجالیت و رفان ضدعرفان است .
ظهور ناجی آخرالزمان
در جنبه حقانیت این واقعه بطور خلاصه می توان معنای تاریخی آخرالزمان و قیامت را درک نمود که عرصه ظهور حق از جهان و خاصه انسان است که تماتیش همان ظهور ناجی آخرالزمان و انسان کامل و خلیفه خداست که جمال ذات یگانه پروردگار عالم خاک می باشد و علائم چنین دورانی دردهها آیه و حدیث در جهان اسلام قابل بررسی و تصدیق است و ما نیز در کل این نشریه و در هر مقاله سعی در بیان یکی از جلوه های این دوران ویژه داریم.
از جنبه معرفت این امامیه این واقعه جهانی دال بر نزدیکی بسیار زیاد به آستانه ظهور امام زمان می باشد. و این ظهور جهان در نفوس بشری منجر به پیدایش احساسات عرفانی وخود- خدائی وناجی گر می شود كه باید درک شود.
ظهور دجالان
و اما طبق احادیث فراوانی از ائمه اطهار(ع) در قلمرو آخرالزمان هر چه که به ظهور ناجی موعود نزیکتر می شویم دجالان عجیب وغریب نیز ظهور می کند که دعوی نجات و الوهیت دارند و اکثر مردم را می فریبند در حالیکه شیطانهائی در صورت بشری می باشند.
جذابیت جهانی این دجالان
جذابیت جهانی این دجالان در میان جوامع به آن دلیل است و عذابها و بن بست ها و توصیه های حاصل از و این تمدن باعث شده افراد و گروهها بطور روز افزون چشم امید به یک ناجی و نجات آسمانی پیدا کنند و از هر نجات زمینی و بشری و علمی مأیوس باشند.
بدین لحاظ نیز هرگز بشر در طول تاریخ تا به این اندازه از خود و امکانات مادی مأیوس نبوده و چشم امید به معجزه بزرگ نداشته است. این وضعیت طبعاً نفوس شیطانی را وسوسه نموده که دعوی ناجیگری نمایند و عقل و جان و جیب مردم را غارت کنند.
این گرایشات کاذب عر فانی و ناجیان دجالی از اوایل قرن بیستم از مهد تمدن مغرب زمین خاصه بریتانیا و آمریکا شروع به رشد نمودند و ادامه این جریانات به کشورهای جهان سوم نیز سرایت نمود مثل نهضت هیپی گری وشعبات مبتذل آن در دهه های اخیر که تا سر حد گروههای شیطان پرست و آدمخوار استمرار یافته است همچنین افرادی تحت عنوان نهضت دی تئوسوفی (عرفان) در آمریکا شروع به تبلیغ نمودند و در کشور خودمان نیز طرفداران بسیاری یافته مثل کریشنامورتی، اوشو، کارلوس کاستاندا (دون خوان) و غیره. وجالب اینکه اساس همه این نهضت ها مواد روان گردان وتوهم ذائی مثل ال . اس . دی بوده است که بد ون مصرف این مواد امکان درک این عرفانها نیست همچون افیون که ماده اولیه درك اکثر گروههای درویشی در کشور ماست.
از کتاب :دائرة المعارف عرفانی،جلدششم،ص105،اثر استاد علی اکبر خانجانی[2]
سلام،متشکرم،واضح و بدون سانسور درباره اوشو گفته اید.
سلام. خدا قوت. مطالب عالیه